ملیسا و اوسانگ دو زن هستند که در بازار سیاه لوازم ج.ن.س.ی به همراه خدمات اضافی می فروشند. زندگی ملیسا زمانی تغییر می کند که دوست پسر قدیمی اش به عنوان مشتری به سراغش می آید و می خواهد دوباره با او باشد.
دو نفر که هر کدام مشکلات خاص خود را دارند، به طور اتفاقی در یک بار با هم آشنا میشوند. با صحبت کردن با هم، به رازی پی میبرند که زندگی هر دویشان را برای همیشه تغییر میدهد.
جولز، یک دانشآموز دبیرستانی، برای بازگرداندن دوستیاش با دالیا به هر کاری دست میزند، حتی شایعهپراکنی درباره خودش و معلمها. این داستان، پر از روابط پیچیده و شایعاتی است که در محیط مدرسه پخش میشود.
فیلم، بیننده را به شلوغترین بیمارستان زایمان میبرد و از ابتدا، حس غریبگی به بیننده القا میشود. اما با ادامه داستان، صمیمیت و نزدیکی خاصی با زنانی که در مرکز داستان قرار دارند، ایجاد میشود.
زنی که با پیشنهاد ازدواج مواجه شده، برای سنجش آمادگی خود و همسرش برای یک تعهد همیشگی، با دوست و همسرش ملاقات میکند. این دیدار، احساسات و خواستههای پنهان آنها را بیدار میکند.
یک افسر پلیس که همسرش به دلیل خیانت او را ترک کرده است، در اقدامی ناگهانی همکار خود را گروگان میگیرد و به او شلیک میکند. این داستان واقعی نشان میدهد که چگونه یک مشکل زناش.ویی میتواند به یک پایان تراژیک منجر شود.
هنگامی که یک زوج نوازنده تازه ازدواج کرده در ماه عسل جزیره خود در طوفان گرفتار می شوند، باید با حقایقی دشوار روبرو شوند که می تواند ازدواج آنها را نابود کند ...
زنی به جزیره ای که پدر و مادرش در آن کشته شده اند باز می گردد. آنها روی درمانی برای سرطان کار می کردند و به طور تصادفی با خشم یک افسون گری و مرده را زنده کردند...