ویرا یک مرد متعصب است که به دنبال یک همسر با شرایط خاص خود میگردد. اما به طور اتفاقی با کیرتی ازدواج میکند که یک کشتیگیر حرفهای است . زندگی آنها پس از افشای حقیقت چه تغییراتی خواهد کرد؟...
پاسبان سیوا مامور می شود تا یک شاهد را از بازداشتگاه پلیس تا دادگاه اسکورت کند. در یک چرخش ، سیوا متوجه می شود که کل اداره پلیس میخواهند شاهد بمیرد و ...
بدلکاری دوچرخه زندگی قبلی خود را به یاد می آورد به عنوان یک جنگجو، و به دنبال تناسخ در جسم تازه عشق خود را. شکل شیطانی از گذشته مشترک است تهدید به آنها را برای همیشه از هم ...
داستانی دورهای بر اساس شاهزاده پاندیان رانادهیران در قرن هفتم که در زمانی حکومت میکرد که سلسله چولا قدرت خود را از دست داد و مردم آن مجبور شدند در جنگل زندگی کنند...
پس از دریافت خبر مرگ برادر بزرگترش سوباس که برای سازمان اطلاعات خارجی هند (R&AW) کار می کرد ، جی به ماموریت یافتن حقیقت آنچه اتفاق افتاده است ، که او را به یک توطئه بزرگتر حمله هسته ای به کشور می کشاند ، ملحق می شود ...
یک غریبه مدام با اتاق کنترل پلیس تماس می گیرد تا در مورد جنایات و حوادث مختلفی که در آینده نزدیک رخ می دهد اشاره کند. آیا اداره پلیس می تواند با توجه به اطلاعات او جلوی تصادف را بگیرد و همچنین بفهمد که مخبر مرموز آنها واقعاً کیست؟...
سال 2009، دهرانی یک جوان روفی است که برای امرار معاش زغال سنگ می دزد و با مادربزرگش در ویرلاپالی زندگی می کند. او بیشتر وقت خود را با بهترین دوستانش سیدهام "سوری" سوریم و ونلا می گذراند. دارانی از دوران کودکی ونلا را دوست داشته ، اما بعداً متوجه می شود که سوری و ونلا عاشق یکدیگر هستند، جایی که او عشق خود را قربانی می کند و تصمیم می گیرد که ...
یک افسر پلیس مخفی به ماموریتی می رود تا یک رئیس جنایتکار را دستگیر کند و یک سیاستمدار را نجات دهد. با این حال، دیدگاه او نسبت به خیر و شر تغییر می کند ...
یک زوج عاشق به طور تصادفی والدینی نوجوان می شوند. موقعیت های ناخوشایند آنها را از هم می پاشد. مانیکندان که با پسرش تنها مانده است، به عنوان یک پدر نوجوان مجرد در زندگی مبارزه می کند...
پسر 15 ساله ای که در ویرانور زندگی می کند، مورد اصابت صاعقه قرار می گیرد و به کما می رود. پس از بهبودی، او به تدریج متوجه می شود که دارای ابرقدرت رعد و برق و کنترل ذهن است...
یک راننده از جانبازان سرسخت لرد ویناگار است. در حالی که او فردی به شدت مذهبی است، در زندگی روزمره خود بی وجدان است. یک روز متوجه می شود که دیگر نمی تواند خدای مورد علاقه اش را ببیند...
داستان عشق پادشاه دوشیانتا و شاکونتالا، دختر حکیم ویشوامیترا و پوره مناکا. به دلیل نفرین یک حکیم، دوشیانت همه چیز را در مورد شکونتالا فراموش می کند تا اینکه سرنوشت دوباره آنها را کنار هم قرار می دهد ...