آنتوان پس از اخراج از کار، به جای همسرش، مسئولیت مراقبت از فرزندان را بر عهده می گیرد . این نقشآفرینی جدید برای دو سال ادامه داشته است و آنتوان اکنون احساس خستگی و ناامیدی میکند. او نمیداند چگونه میتواند با خواستههای زیاد خانوادهاش کنار بیاید...
داستان چهار دوست صمیمی که در دهه 2000 زمانی که رئیس BDE موسسه تجارت نانت بودند با یکدیگر آشنا شدند. در آن زمان، آنها «بیومن» بودند: پادشاهان مهمانی، افراط و «تغییر». 20 سال بعد، آنها آرام شده اند و زندگی منظمی دارند. جز اینکه ...
آنتوان، مدیر منابع انسانی یک شرکت بزرگ، وقتی همسرش برای تعطیلات میرود و مسئولیت مراقبت از چهار فرزندشان را به او میسپارد، تصور میکند که از پس این کار به راحتی برمیآید. اما او نمیداند که قرار است با چه آشفتگی و هرجومرجی روبرو شود.
گلوریا به همراه دو فرزندش از دست شوهرش که همیشه او را اذیت می کرد فرار می کند. بعد ها با پسری آشنا می شود که فکر می کند می تواند با او خوشبخت شود ولی ….
الکس از کودکی عاشق ساندرا است اما هرگز جرات نزدیک شدن به او را نداشته است. او از آنتوان، نویسنده ای تنها می خواهد که به او کمک کند تا او را اغوا کند...
وقتی دو نفر که دیگر به عشق اعتقادی ندارند همدیگر را پیدا می کنند، هیچ چیز نمی تواند مانع شکوفایی عاشقانه آنها شود ، به جز یک نمایش مسخره بازیگوشی از اشتباهات، دخالت ها و هویت اشتباه....
هنگامی که یک کامیون که کودکان قاچاقچی را در بیابان توسط ارتش رهگیری می کند ، یکی از قاچاقچیان دستگیر می شود. فرانک سالک ، عامل اینترپل ، به همراه شریک زندگی خود به ایستگاه پلیس می آید تا ...
درست همانطور که چهار دوست مسابقهای که از از دست دادن پول خسته شدهاند، در آستانه ترک قمار هستند، سرنوشت به شکل آقای پل در میآید. او که در محافل مسابقه ای و پلیس شناخته شده است، به دوستان پیشنهاد می کند که اسب خود را بخرند...
الکس قصد دارد یک دختر 5 ساله جذاب به نام مایلی که در تایلند زندگی میکند را به فرزندی قبول کند. اما طبق قانون تایلند، والدینخوانده باید یک زوج متاهل باشند. الکس از برادر خود، سزار بورگنولی، که یک دلال ورشکسته اتومبیل است، میخواهد تا به عنوان شوهر دوست الکس، کیم، وانمود کند و این دو برای به سرپرستی گرفتن مایلی به تایلند سفر میکنند. اما پیدا کردن زوجی عجیبتر از کیم و سزار دشوار است...
الکس و خواهرش یک شرکت راه اندازی کرده اند و کارهای مربوط به مجالس و جشن ها را انجام می دهند در چند روز اول کار خود که هنوز تجربه کافی هم کسب نکرده اند یه مشتری بسیار پول دار برای ان ها می اید و ان ها را برای عروسی خودش…..
"آنا" که اخیرا "پائول" را ترک کرده، نزد پدر خود در پاریس بازمی گردد. برادر کوچکتر او "جاناتان"، که هنوز در خانه پدر خود زندگی می کند، بیشتر وقت خود را به بطالت سپری می کند. اما در حقیقت "جاناتان" هیچگاه نتوانسته با مرگ خواهر دوست داشتنی خود کنار بیاید و...
لیا و مانون هم اتاقیهایشان با درک اینکه هر دو رابطهای سمی با اینترنت دارند، تصمیم میگیرند کاری غیرقابل تصور را انجام دهند: همه دستگاهها را برای 30 روز رها کنند.