کارگزار ادبی شیکاگو، آن هارپر، تعطیلات خود را در یک کابین دورافتاده در شبه جزیره فوقانی میشیگان می گذراند. در حالی که در آنجا، یک نویسنده ناراضی در سایه منتظر است تا انتقام خود را بگیرد...
این فیلم داستان افراد گوناگون در موقعیتهای مختلف است. یک بازرگان که تمام زندگیاش را بر روی یک اسب مسابقهای شرط بندی کرده است، یک گانگستر که به آینده می نگرد، یک خوانندهی موسیقی پاپ که قربانی رییس یک گروه تبهکار میشود و در آخر یک دکتر که سعی دارد زندگی معشوقهاش را نجات دهد.
هشت سال پس از حوادث پارک ژوراسيک، دکتر «آلن گرانت» به زندگی عادی خودش پرداخته و بدور از هر دايناسور زنده ای مشغول انجام تحقيقات روی فسيلهای دايناسورها است. اما متاسفانه کمبود پول برای تحقيقات باعث می شود که پيشنهاد يک بازرگان ثروتمند به نام «پائول کربی» را برای انجام يک پرواز کوتاه روی جزيره سورنا که دومين مرکز تحقيقاتی روی دايناسورها است را بپذيرد. چيزی که دکتر گرانت نمی داند اينست که کربی نياز به کمک يک متخصص دايناسورها دارد تا به او و همسرش کمک کند که پسر ۱۴ ساله شان اریک را که با پاراگرايدل در جزيره سقوط کرده نجات دهند.
یک دانشجو که بتازگی ترک تحصیل کرده است شغلی بعنوان یک دلال بدست میاورد و این شغل خیلی سریع او را در مسیر موفقیت قرار می دهد، اما کار او به اندازه ای که بنظر می رسد قانونی نیست و …
"تام" توسط موجودی افسانهای و اغواگر (سوکوبوس) به نام لیلیث فریفته میشود؛ هدف لیلیث از این کار، تحلیل بردن نیروی حیاتی تام و از بین بردن زندگی زناشویی اوست.
تد، مردی از ایالت ایلینو است که در شهر بارسلونا درون دفتر نمایندگی فروش یک شرکت آمریکایی مشغول به کار است. او ملاقاتی غیر منتظره را با پسر عموی خود (یکی از افسران ارتش آمریکا ) انجام می دهد که طی چندین ماه زندگی این دو بر روی هم تاثیر می گذارد و...
در آپارتمانی واقع در منهتن گروهی از دوستان نیویورکی سطح بالا تقریبا هر شب با هم ملاقات کرده و در مورد مسائل مختلف به گفتگو می نشینند. اما وقتی شخصی جدید وارد جمع آنها می شود همه چیز را تغییر می دهد ...
داستان این فیلم درباره ی زنی به نام "سارا" می باشد که سعی می کند در لس آنجلس زندگی تازه ایی را شروع کند اما همسایه های او آنطور که به نظر می رسند، نیستند و …
این سریال به سبک اکشن، ماجرایی و هیجانی است. نقش اول این داستان «جک باور» در ادارهٔ CTU (واحد ضد تروریستی) مشغول به کار است و هر فصل یک روز از زندگی او را در حال مبارزه با یک نقشهٔ تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می دهد…
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...
داستانِ این سریال مربوط به پزشک زنی با نام مایکلا کوئین است که نقش آن را جین سیمور بازی میکند. مایکلا پس از گرفتن تحصیلات پزشکی در بوستون به دهکدهای در کلورادو میرود و در آنجا به معالجه بیماران میپردازد در همین حین با خانوادهای صمیمی میشود پس از مدتی مادر آن خانواده بر اثر بیماری در معرض مرگ قرار میگیرد و در اواخر عمرش سه فرزندش را به مایکلا می سپارد تا از آنها مراقبت کند.
این سریال بیشتر بر مشکلات خانواده ها در عصر جدید می پردازد ، زندگی با نژادهای مختلف ، سن های مختلف، اعتقادات مختلف و جنس های مختلف. در خانواده مدرن تضاد ها بیشتر از هر روز نمایان می شود و فاصله بین نسل ها بیشتر و بیشتر. همین تضاد هاست که ما را به خنده وا می دارد. در خانواده مدرن هر کس سعی می کند تا خود را با شرایط خانواده تطبیق دهد ولی هر چه بیشتر تلاش می کند شرایط کمیک تری خلق می شود…
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...