"یاماداس" خانواده ای عادی و سطح متوسط در توکیو بوده و این فیلم قسمتهایی از زندگی آنها را نشان می دهد.بوسیله داستاهایی تلخ و شیرین ما کنار آمدن خانواده با تصادها،،مشکلات و لذتها را به روش خودشان می بینیم...
«بن سوبول» یک روانپزشک است که مشکلاتی دارد: زمانی که بیمارانش شروع به درد و دل می کنند، پسرش جاسوسی آنها را می کند، پدر و مادرش تصمیم ندارند در مجلس عروسی که در پیش دارد شرکت کنند، و مشکلات بیمارانش او را به چالش نمی کشند. «پاول ویتی» پدرخوانده، که رئیس یک خانواده تبهکاری است، نیز مشکلاتی دارد: حمله های عصبی در جمع ها، قادر نبودن به کشتن افراد، و ... اکنون پاول ویتی برای مشکلاتش به بن مراجعه می کند و ...
وقتی زنی جوان خواستگار چاق خود را در یک رستوران رد می کند او به طور غیر منتظره ای آن زن را نفرین می کند.فیلم سپس به سراغ خواهر او می رود.زنی خوشبخت با همسری روانشناس و سه فرزند.فیلم داستان تعدادی انسان جدا از هم است که به دنبال خوشبختی هستند...
ماجرای دو مرد احمق که برای گذراندن وقت خود به تفریحگاه ها و رقـاصخانه های شبانه می روند تا بتوانند شب و روزشان را بنحوی سپری کنند. آن ها تصمیم دارند در معروف ترین باشگاه شبانه شهر، یعنی راکسبری، عضو شوند...
جاب توسط جاناتان واکر احیا میشود. وی از جاب میخواهد که تراشهای توسعه دهد و به کمک این تراشه، تمام کامپیوترهای دنیا را به یک شبکهی واحد، متصل کند. واکر قصد دارد که این شبکه را کنترل کند و از آن سو استفاده نماید...
این فیلم نسخه ای تاریک تر از رمان کلاسیک گتسون لورو می باشد. یک سوپرانوی جوان که صورتش زخمی و زشت شده است. او یک وسواس گرفته است و نقشه های شومی برای سوپرانو های جوان تر کشیده است و …
در این فیلم به کارگردانی «کوین اسمیت»، جی با بازی «جیسون میوز» و باب بیزبان با بازی اسمیت به هالیوود میروند تا از ساخته شدن ریبوت فیلمی بر اساس زندگیشان جلوگیری کنند.
پدر آلن از دانستن اینکه او از یک خانواده متولد شده است شوکه شد. این دو با برادر تازه پیدا شده خود سفری خنده دار را آغاز می کنند تا با خواهر و برادران خود متحد شوند...
بک بازیگر بلند پرواز به همراه خواهرش سعی می کنند تا جایگاه خودشان را در دنیا پیدا کنند، در حالیکه باید با احساساتشان نسبت به برادر ۱۳ ساله ی خود که یک شبه در اینترنت معروف شده است دست و پنجه نرم کنند...
داستان سریال درباره ی یک مرکز نگهداری از سالمندان هستش که تمرکز داره روی مشکلات پرستارها , دکترها و سرپرست های آنجا و همچنین واقعیتهایی درباره ی دلسوزی ها و سختی ها هنگامِ نگهداری و مراقبت از سالمندان…
داستان سریال درباره رابطه دو نفر به نامهای ویلیام ترومن و گریس آدلر است در در آپارتمانی در نیویورک سیتی زندگی می کنند. ویل وکیل است و گریس طراح داخلی...
داستان درباره یک طلاق طولانی است. سریال ماجرای یک زوج میانسال با دو فرزند را دنبال می کند که بعد از رخ دادن اتفاقی رابطهشان ضربه ی بزرگی می خورد. Frances تصمیم می گیرد از همسرش Robert طلاق بگیرد، اما متوجه می شود که " رها کردن و از اول شروع کردن " بسیار دشوار است...
داستان آن از این قرار است که گروهی از انسانها مته ای ساخته اند برای رسیدن به مرکز زمین و از آنجایی که مرکز زمین همان جهنم است! گروهی از شیاطین که یک خانواده هستن به زمین می آیند تا مته رو نابود کنند و جهنم رو نجات بدهند که با انسانهای عجیب غریب زیادی هم برخورد می کنند.
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...