«وارتان مالت» (هاسکینز)، سردبیر روزنامه ی جنجالی «نشنال میرور» مطلع می شود در یک شهر کوچک در ایالت آیووا یک زن به فرشته ای پناه داده و به فکرش می رسد که این موضوع به درد روزنامه اش می خورد و …
فیلم داستان وقایعی است که پس از کشته شدن فردی در نیویورک رخ میدهد. یک پسربچه بر اثر اصابت یک گلوله سرگردان کشته میشود. این گلوله در درگیری بین یک افسر پلیس و یک عضو گروهی تبهکاری شلیک شده است. این فرد قبلا در زندان بوده است و به صورت مشروط آزاد شده است. آزادی او کاملا مشکوک بوده است. معاون شهردار نیویورک، کوین کالهان، برای آن که بیابد او چطور آزاد شده است تحقیقاتی را آزاد میکند. تحقیقاتی که نیویورک را تکان میدهد.
داستان فیلم در مورد قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم قاتل را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر اساسی می دهد...
مردی به ظاهر نجیب بنام دنیس اسکینر در خانه یک زوج اتاقی را اجاره میکند و همه چیز خوب بنظر میرسد بجز اینکه او شب ها با چاقو در خیابان ها پرسه زده و بدنبال قربانی میگردد و ...
کارل هاچمن تکنسین یک فروشگاه کامپیوتر است. او همچنین به دلیل عادت به سرقت دفترچه آدرس مردم و اقدام به قتل هر کسی که در آن ذکر شده باشد ، به "قاتل کتاب آدرس" معروف است...
«جیمی هافا» (نیکلسن) یکی از رهبران اتحادیه های کارگری است که در دوران بحران اقتصادی دهه ی 1930، تبدیل به یکی از چهره های جنجالی می شود. او به طور علنی با «خاندان کندی» مبارزه می کند و در دهه ی 1960 زندانی می شود. بعدتر در دوران «نیکسن» بخشیده می شود و به طرز اسرارآمیز و مشکوکی می میرد...
در اوایل دهه 1940، یک پاپاراتزی بدنام نیویورکی از یک مالک باشگاه مأموریت پیدا می کند تا یک گانگستر مرموز را جستجو کند که او را به مسیری بسیار خطرناک هدایت می کند...
وقتی "جیک لو" شاهد یک قتل می شود خود را بین دو تن از مافیای مواد مخدر گرفتار می بیند.پلیس در محافظت از او کم کاری کرده و تنها کسی که به او اعتماد دارد "رایان" افسر پلیسی است که او را یاد پدرش می اندازد.برای تبرئه خود آنها تصمیم می گیرند با مافیا مبارزه کنند...
شاون و گاس برای کمک به رئیس پلیس قدیمی خود به سانتا باربارا باز می گردند ، اما خود را در زمین قدیمی خود ناخوشایند می بینند زیرا آنها مخفیانه مشغول حل کردن پرونده ای هستند که
در یک مشاهده عمیق و به طرز جالبی زیرکانه Affair یک رابطه خارج از قاعده به تصویر میکشه، "نواه" یک معلم مدرسه و رمان نویس در شهر نیویورکـه که ازدواج موفقی پشت سر گذاشته اما از عدم استقلال و وابستگی به پدر زن پولدارش رنج میبره در مقابل "آلیسون" یک پیشخدمت جوانه که داره سعی میکنه زندگیش بعد از یک تراژدی غمناک به حالت عادی برگردونه، همه چیز پیچیده میشه وقتی که آلیسون و نواه با همدیگه رو به رو میشن و ...
“ون دام ” که یک ورزشکار رزمی و هنرپیشه فیلمهای اکشن است، در این فیلم نقش هنرپیشهی بازنشستهای را ایفا میکند که سابقا در فیلمهای اکشن بازی میکرده. اما دوران بازنشستگی او زیاد طول نمیکشد و دوباره در قالب یک مامور امنیتی خصوصی به دنبال ماجراجویی میرود. طبیعتا این نقش به زندگی واقعی خود ون دام هم شباهتهای زیادی دارد…
یک جراح جوان که دارای اوتیسم و سندرم ساوانت است به بخش کودکان یک بیمارستان معتبر منتقل میشود. ،سوال اصلی اینجاست که آیا کسی که نمی تواند با مردم حرف بزند آیا میتواند جان آنها را نجات بدهد؟
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...