Krzysztof Globisz

داستان یک محقق جوان که برای حل قضیه ناپدید شدن های متعدد اهالی کراکو در دهه 1950 تلاش می کند...

داستان فیلم حول محور یک کاراگاه جوان است که پس از دستگیری یک قاتل سریالی به رئیس پلیس منطقه ارتقا درجه می یابد...

 بهترین جاسوس لهستان در دوران جنگ سرد، سرهنگ “ریشارد کوکلیونسکی” به آمریکایی ها درباره ی آینده ی حکومت نظامی کشورش اطلاعات می دهد.

گابریل 12 ساله که علاقه مند به رانندگی است، از پدربزرگ و مادربزرگ خود ناامید شده و تصمیم می گیرد با یک رفیق به سراسر لهستان برود تا پدری را که او را در جوانی ترک کرده است، پیدا کند...

سه دوست با انجام اقدامات خرابکارانه کوچک، به عنوان بخشی از "Szare Szeregi" (رده های خاکستری) با نازی ها می جنگند...

پس از شکست دوباره در عشق، سوفی سفری در زمان راه می‌اندازد تا اشتباهات روابط گذشته‌اش را کشف کند...

یک افسر امنیتی از دوست دخترش می‌خواهد تا به زندگی یک اندیشمند عمومی نفوذ کند و گزارش‌هایی از فعالیت‌های او تهیه کند. دوست دختر که با این کار مخالف است با اکراه این کار را می‌پذیرد...

در طول ترورهای زمان استالین , Evgenia Ginzburg یک پرفسور ادبیات که به مدت 10 سال به سیبریا برای کار فرستاده شده بود همه چیز خود را از دست داد و امیدی به زندگی نداشت او با دکتر کمپ اشنا میشود و او رو به زندگی برمیگردونه.

گروهی از دوستان صمیمی با مشکلات جدی زندگی دست و پنجه نرم می‌کنند، اما با کمک یکدیگر به دنبال راه حلی برای حل مشکلاتشان هستند.

وقتی یانک درزازگا، منتقد فیلم و عاشق سینمای هنری، با وظیفه نویسندگی و کارگردانی یک فیلم مواجه می‌شود، همه چیز شکل دیگری به خود می گیرد...

پسر جوانی (باکا)، بدون هیچ انگیزه ی مشخصی، یک راننده ی تاکسی (تسارس) را به قتل می رساند و سپس محاکمه و محکوم به اعدام می شود.

نوامبر سال ۱۷۹۳٫ «ژرژ دانتون» (دوپاردیو)، عضو کمیته ی امنیت عمومی و یکی از بنیانگذاران حکومت «ترور»، هم راه دوستش «ماکسیمیلیان دو روبسپیر» (پشونیاک). پس ازتبعیدی کوتاه و خود خواسته به پاریس قحطی زده باز می گردد؛ در حالی که او از خون ریزی خسته شده و «روبسپیر» هنوز به دنبال همان اصول انقلابی است.