در ساحل جرسی، یک خرچنگ زمینی اهل شهر و یک خرچنگ دریایی توریست عاشق هم میشود. اما دوستان و خانوادههایشان با این رابطه مخالف هستند. یک طوفان این دو را از خانه دور می کند و عشقشان آنها را به یک ماجراجویی میکشاند...
این مستند، داستان گروهی را روایت میکند که در اواسط دههی 1990 میلادی، با انتشار یک آهنگ، به شهرت دست یافتند و سپس به نظر میرسید که از صحنهی موسیقی محو شدهاند. با این حال، آنها در دوران جدید موسیقی، به عنوان یک گروه مستقل، دوباره به عرصهی موسیقی بازگشتند.
دیو یک مرد متاهل است که دارای سه فرزند و همسری دوست داشتنی است و میچ نیز یک فرد مجرد است که در اوج زندگی خود قرار دارد. یک شب سرنوشت ساز صاعقه ای برخورد می کند و آنها را عوض می کند.
برادر بزرگ تر بابانوئل، «فرد کلاوس» (وون) به ميزان زيادي پول احتياج دارد، بنابراين براي کمک براي برادرش «سينت کلاوس» (بابانوئل / جياماتي)، به قطب شمال مي رود...
«مرد جواني به نام «جان فارلي» (اسکات) وقتي پس از مدت ها به خانه برمي گردد متوجه مي شود که مادرش (ساراندون) مي خواهد با «آقاي وودکاک» (تورنتن) که قبلا معلم ورزش منفور مدرسه اش بوده، ازدواج کند. او براي جلوگيري از اين وصلت تمام سعي خود را مي کند...
«جرمی کلاین» (وون) و «جان بکویت» (ویلسن)، دوستانی صمیمی و قدیمی، محض سرگرمی و موقع تعطیلات آخر هفته، خود را به مهمانی های عروسی دعوت می کنند و می خورند و می نوشند و سعی می کنند با ساق دوش های عروس دوست شوند …
«چون وانگ» (چان) عضو سابق گارد سلطنتي چين و کلانتر فعلي کارسن سيتي باخبر مي شود که پدرش به دست راهزنان به قتل رسيده و قاتل ها به لندن گريخته اند. حالا «وانگ» هم راه سارق قطار و هم کار سابقش، «روي اوبانن» (ويلسن)، به لندن مي روند تا جنايتکاران را به دام بيندازند. خيلي زود اين دو با خواهر «وانگ»، «لين» (وونگ) ملاقات مي کنند که مهارتش در ورزش هاي رزمي دست کم از برادرش ندارد...
"کلی" مردی جوان که ساکن یک شهر کوچک است پس از رابطه مخفیانه با همسر دوستش شاهد خودکشی او می شود."کلی" که سرشار از احساس گناه است در مقابل خواسته زن مبنی بر ادامه رابطه مقاومت می کند و...