مجموعه ای از رویدادها زندگی پیپ یتیم را برای همیشه تغییر می دهد زیرا او مشتاقانه ریشه های فروتنانه خود را رها می کند تا زندگی جدیدی را به عنوان جنتلمن آغاز کند.
این انیمیشن درباره ی یک شاهزاده خانم به نام «مریدا» که مهارت های بالایی در تیراندازی با کمان دارد. روزی او از خانه فرار می کند و به دنبال سرنوشت زندگی اش می رود و در این راه به طور کاملا اتفاقی باعث ایجاد هرج و مرج در قلمرو پدرش می شود. او تصمیم می گیرد با تکیه بر مهارت های خودش این مشکل را حل کند...
آرتور و کریسمس (به انگلیسی: Arthur Christmas) یک فیلم انیمیشنی می باشد که به صورت کامپیوتری و سه بعدی در سال ۲۰۱۱ تولید شده است. داستان فیلم در مورد اتفاقات کریسمس و پسر بابانوئل است. شب کریسمس آرتور متوجه می شود که فقط یک کودک هدیه خود را دریافت نکرده و او مامور می شود که این کار را انجام دهد و …
برادران بلوم حرفه ای ترین کلاهبرداران جهان هستند، که ثروتمندان را به طرق مختلف فریب می دهند. اکنون به عنوان آخرین کارشان قصد دارند یک خانم زیبای ثروتمند را مورد هدف قرار دهند...
اسباب بازی دوران کودکی ویلی یازده ساله، گوبی، به عنوان یک هیولای واقعی، زنده و با قد شش فوتی زنده می شود که به ویلی در گذراندن روزهای سخت، با ماجراجویی های خنده دار و موها کمک می کند...
سال ها سال قبل، در سرزمینی با زیبایی هوش ربا، انسان ها غرق در شادی و خوشبختی زندگی می کردند. تا اینکه یک روز به دنبال واقعه ای دور از انتظار، دل پادشاه این سرزمین می شکند. شاهزاده اسیر اندوه و مردم دستخوش نا امیدی می شوند. زندگی دیگر روال سابق را ندارد، البته تا وقتی که دسپرو متولد شود. موشی کوچک با گوش هایی بسیار بزرگ که از تمام موش ها جسورتر است. از چاقو، تله موش و گربه نمی ترسد و بسیار هم کنجکاو است، چون از لحظه تولد شروع به گشتن و یافتن کرده و می خواهد از هر چیز سر در بیاورد. از طرف دیگر عطشی سیری ناپذیر به ماجرا و هیجان او دیده می شود و همین باعث می شود تا یک روز سر از کتابخانه شاهی در آورد. در آنجا خواندن را یاد گرفته و کتاب ها او را به دنیاهای تازه ای رهنمون می سازند.
الکس رایدر، نوجوانی است که با عموی خود ایان رایدر زندگی میکند. او مدیر یک بانک است و الکس زندگی با او را پیش از آنکه در طی عملیاتی اسرارآمیز ناپدید شود، خستهکننده میپنداشت. آلکس متوجه میشود که عموی او جاسوس انگلستان در سرویس مخفی MI6 بوده است و...
یک شکارچی هیولاها به اسم گابریل ون هلسینگ در اواخر قرن ۱۹ پس از اتمام اولین ماموریتش که تعقیب و نابودی مستر هاید است به واتیکان فراخوانده می شود. او از سوی واتیکان ماموریت می یابد هر چه زودتر عازم ترانسیلوانیا در کشور رومانی شده و در آنجا کنت دراکولا را یافته و نابود سازد تا جلوی جنایتهای این هیولای خونخوار و همسرانش را بگیرد. ون هلسینگ بهمراه دستیارش کارل و با مجهز شدن به ابزارهای پیشرفته برای شکار دراکولا عازم آن کشور می شود…
داستان در مورد پسری به نام هری پاتر است که پیش خاله و شوهر خالهاش زندگی می کند، زیرا پدر و مادرش سال ها قبل در یک تصادف کشته شدهاند. هری پاتر که در این ۱۰ سال زندگی پیش خانوادهٔ دورسلی تحقیر را تحمل کرده، با افشای یک راز توسط فردی عجیب، ناگهان خود را جادوگری می یابد که بزرگترین جادوگر قرن را از بین برده است. امّا این جادوگر که ولدمورت نام دارد هنوز نابود نشده است و کمر به قتل پسری بسته است که زنده ماند.
در سال ۱۸۸۸ در لندن، فقر و بدبختی باعث بوجود آمدن زندگیهای هولناکی در محله وايت چاپل شده است. در اين زمان فردی جنايتکار و بدنام به اسم «جک ريپر» در اين محله مشغول آدمکشی و از بين بردن زنان فاحشه است. يک بازرس اسکاتلنديارد به اسم «فرد آبرلين» (جانی دپ) با کمک همکارش «پيتر گادلی» در پی اين هستند که بفهمند اين قاتل زنجيره ای کيست و چرا اين زنان را بطور وحشيانه می کشد...
«سر رابرت کينگ» (کالدر) غول نفتي، بر اثر يک سوء قصد در ستاد مرکزي M16 مي ميرد. به هنگام خاک سپاري «کينگ» در اسکاتلند، «باند» (برازنان) با دختر او «الکترا» (مارسو) ملاقات مي کند که قبلا يک بار تروريستي به نام «رنار» (کارلايل) او را ربوده است. خيلي زود «M» (دنچ)، رئيس «باند» او را براي محافظت از «الکترا» و شناسايي قاتل «کينگ» به قفقاز مي فرستد.
آلیس به دنبال خرگوشی سفید است تا اینکه خرگوش به درون سوراخی می رود و آلیس هم به دنبالش می رود و با دنیایی اعجاب انگیز و شخصیت هایی عجیب و غریب روبرو می شود. اما آیا او قادر به بیرون آمدن از این دنیای شگفت انگیز و بازگشت به خانه است؟
«ترزا آزبرن» (رايت پن)، نويسنده ي روزنامه ي شيکاگو ترييبون، با پسرش، «جيسن» (جيمز) زندگي مي کند. روزي «ترزا» يک بطري در ساحل پيدا مي کند که درون آن نامه اي عاشقانه با امضاي «گ.» خطاب به يک زن قرار دارد. «ترزا» که کاملا مجذوب انشاي غير متعارف نامه شده، در پي يافتن نويسنده اش بر مي آيد...
یک رئیس مافیا دو نفر بنام کلیر و نیک را برای تحویل فردی که یک محموله پول را از دست داده میفرستد و او از دست شان فرار میکند و حال باید او را پیدا کنند ...
يک ژنرال روس که دست در دست مافياي اين کشور دارد، سلاحي سري موسوم به «چشم طلايي» را از سيستم ماهواره ي نظامي روسيه مي دزدد. ربايندگان «چشم طلايي» با استفاده از توانايي هاي اين ابزار سعي در گرفتن باجي کلان از جهانيان را دارند، تا اين که «جيمز باند» (برازنان) به مصاف شان فرستاده مي شود...
در میسوری ، طی دهه 1840 ، هاک فین جوان از ترس پدر مست خود و آرزوی ماجراجویی ، خانواده خواننده خود را ترک می کند و با یک برده فراری جیم در سفر به پایین رودخانه می سی سی پی به سمت ایالات آزاد برده می پیوندد...