کوزوکنوسکه کیرا توسط دشمن قسمخوردهاش کشته میشود و این اتفاق باعث ایجاد بحرانی بزرگ برای هر دو خانواده میشود. یکی از ملازمان خانواده کیرا، برای نجات خانواده، طرحی پیچیده میریزد که در آن برادر کوچکتر کوزوکنوسکه باید به جای برادر بزرگترش ظاهر شود.
برای اینکه همکلاسی هایش را از قلدری کردن باز دارد، قهرمان داستان، کامیا تورو، به دختری از کلاس خود، هینو مائوری، اعترافات دروغین می کند. مائوری با وجود اینکه میداند اعتراف دروغ است، با این سه قانون کنار می آید : «تا بعد از مدرسه با من صحبت نکن»، «مختصر ارتباط برقرار کن» و «عاشق همدیگر نشویم». این دو قول میدهند که عاشق هم نشوند، اما با شناختن یکدیگر، خود را به سمت یکدیگر جذب میکنند...
رینا دختری لاغر است، موهای بلندی دارد، خودنمایی می کند و جذاب لباس می پوشد. هر مردی دوست دارد با او باشد و هر زنی دوست دارد مانند او باشد. او اتفاقاً خود شیفته، بدجنس و بداخلاق است. مصیبت وارد میشود و تشخیص داده میشود که او بیماری دارد. معنای دوستی و دوستان واقعی و عشق به زودی آشکار می شود...
یک دانش آموز دبیرستانی به نام یو به یکی از همکلاسی های خود به نام یوسوکه علاقه دارد. پسر بیشتر وقتش را بیرون نشسته و گیتار می نوازد و یو در همان نزدیکی نشسته و گوش می دهد. یک روز اما یک تراژدی وحشتناک رخ می دهد و آن دو سال ها دیگر همدیگر را نمی بینند...
دو بازیگر زن برای یک قسمت تست داده اند. علیرغم شخصیت های متفاوتی که دارند، شبی را با یکدیگر در یک آپارتمان سپری می کنند. شبی که هیچکدام فراموش نخواهند کرد. البته اگر زنده بمانند...