دهه ای که با صلح و عشق آغاز شد، در اواخر دهه 1960 در میان شورش ها، ترورها و جنگی که پایانی نداشت، در هم شکست. رولینگ استونز صدای این دوره جدید شد که در جشنواره آلتامونت به پایان وحشتناکی رسید...
در سال 1899 و در دوران ویکتوریا، تنش و اختلاف میان انگلستان و آلمان بالا میگیرد. علت اینکار این است که فردی موسوم به فانتوم که مبتلا به جنون خودخواهی است میکوشد تا با انجام پاره ای خرابکاریها این دو کشور بزرگ را درگیر یک جنگ فراگیر کند. هدف فانتوم از اینکار فروختن سلاحهای کشتار جمعی خود با قیمتهای گزاف به این دو کشور است. دولت انگلستان برای متوقف ساختن این توطئه، مامور قدیمیو با سابقه خود را فرا میخواند تا با تشکیل گروهی از افراد خارق العاده که دارای قدرتهای افسانه ای هستند به جنگ فانتوم و نیروهای شیطانی او برود. رهبری گروه بر عهده ی ماجراجویی مشهور به اسم آلن کواترمین (شان کانری) است و سایر اعضای گروه عبارتند از: زنی خون آشام به اسم میناهارکر، دریانوردی به اسم کاپیتان نیمو، فردی دوشخصیتی به اسم دکتر جکیل/آقایهاید، مردی نامرئی به اسم رودنی اسنیکر، مردی نامیرا به اسم دوریان گری و یک مامور مخفی آمریکایی به اسم تام سایر…
«فارستر» (کانري)، نويسنده اي که پس از بردن جايزه ي پوليتسر در چند دهه ي قبل ديگر کتابي ننوشته، و «جمال» (براون)، پسري شانزده ساله که اشتياقي نهفته براي نوشتن دارد، در دنياي خود زندگي مي کنند. «جمال» روزي از سر اتفاق با «فارستر» آشنا مي شود. اين دو، پس از آشنايي اوليه، يک ديگر را به نوشتن تشويق مي کنند و به رغم تفاوت سن و پايگاه طبقاتي شان، با هم رفيق مي شوند.
يک مامور بيمه به اسم جين توسط کارفرمايانش مامور می شود تا وارد تشکيلات يک دزد مشهور جواهرات شود تا او را تعقيب کرده و به دام بيندازد. سارق قبل از اولين کار مشترکشان که دزديدن يک ماسک بسيار باارزش است، جين را تحت آزمايشها و تمرينات سختی قرار می دهد تا از او مطمئن شود. پس از موفقيت در اين عمليات، سارق تصميم می گيرد که برای سرقت يک قطعه هنری بسيار گرانبها که در محلی با سيستم های امنيتی بسيار قوی نگهداری می شود، اقدام نمايند...
گروهی از تفنگداران ارتش ایالات متحده به رهبری ژنرال هومل (اد هریس) برای رسیدن به اهداف و خواسته هایشان گروهی از بازدیدکنندگان آلکاتراز را در همانجا به گروگان میگیرند و تهدید میکنند که از سلاح های میکروبیولوژیکی بر علیه مردم استفاده خواهند کرد. در این بین پلیس قصد دارد با کمک دکتر گودسپید (کیج) و زندانی باسابقه ای چون میسون (کانری) که بارها از آلکاتراز فرار کرده، بتواند بر توطئه های آن ها فائق آید ...
جواني سياه پوست به نان «بابي ارل» (آندروود) را به جرم هتک حرمت و کشتن دختري يازده ساله دستگير مي کنند. «تاني براون» (فيش برن)، پليس سياه پوست با خشونت وادارش مي کند که اعتراف کند. هشت سال بعد، وکيلي به نام «پل آرمسترانگ» (کانري) در دانشگاه هاروارد طي يک سخنراني به شکنجه ي پليس و نژادپرستي در قوانين ضد سياه پوستان حمله مي کند و مادر «ارل» (دي) از «آرمسترانگ» مي خواهد که پرونده ي پسرش را به دست بگيرد...
به هنگام افتتاح شعبه ی جدید یک شرکت بزرگ ژاپنی در لس آنجلس، جنازه ی زنی در اتاق کنفرانس پیدا می شود و «بازرس وب اسمیت» (اسنایپس) با سرپرستی «جان کانر» (کانری)، یکی از کارشناسان باتجربه ی پلیس (که سال های بسیاری را در ژاپن گذرانده) تحقیقات را آغاز می کند و …
«کانر مک لیود» (لامبر) و خویشاوندش، «دانکن» (پل)، عضو فرقه «نامیرایان» هستند؛ یک فرقه مخفی که اعضای آن فقط با جدا شدن سر از بدنشان می میرند. «کانر» و «دانکن» برخلاف میلشان وارد مسابقه ای می شوند که در آن، «نامیرا» های خوب و بد به مبارزه با هم می پردازند تا ...
هنگامی که رابین با همراه آفریقاییش به انگلستان می آید و شاهد ستمگری و حکومت ظالمانه کلانتر ناتیگهام میشود ، تصمیم میگیرد که به عنوان یک یاغی با کلانتر مبارزه کند…
در سال ۱۹۸۴ زيردريايي اتمي شوروي موسوم به «اکتبر سرخ» به آب انداخته مي شود. فرمانده زيردريايي، «ناخدا مارکو راميوس» (کانري)، پس از کشتن افسر امنيتي زيردريايي، با هم ياري افسران ناراضي، موفق مي شود از ناوگان دريايي شوروي بگريزد. و حالا سؤال اصلي اين است که هدف «راميوس» از اين کار چيست؟...
یک استاد سابق به آدام یک میلیون دلار پیشنهاد می کند تا مقداری پلاسما را از آزمایشگاه یک شرکت فناوری پیشرفته را بدزدند. آدام از پدربزرگ جنایتکارش کمک می خواهد اما ...
«اينديانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسي است که براي برگرداندن اشياي تاريخي به موزه ها مي جنگد. مجموعه داري ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او مي گويد که پدرش «دکتر جونز» (کانري) متخصص قرون وسطی، در ميانه ي جست و جو براي يافتن جام مقدس ناپديد شده است و «ايندي» سعي مي کند جاي او را پيدا کند.
پایگاه Presidio، یک ساختمان عظیم نظامی در سن فرانسیکو، یک پلیس نظامی که به صورت غیر مجاز در مورد باشگاه افسران تحقیق می کند، به دست دزدان کشته می شود. «بازپرس جی آستین» (هارمن) پلیسی که به دلیل لقدام برای بازداشت یک افسر، از ارتش اخراج شده، به پرسیدیو باز می گردد و دشمنی کهنه اش را با فرمانده ی سابقش «سرهنگ دوم آلن کالدول» (کانری) از سر می گیرد و …