«آلیسون اسکات» بعد از ترفیع گرفتن در شغلش، همراه خواهر بزرگترش در یک کلوب جشن می گیرند. در آنجا آلیسون با مردی بنام «بن استون» آشنا میشود و وقتی که مشغول صحبتند، خواهر آلیسون که کاری برایش پیش آمده آنجا را ترک می کند. اما آلیسون و بن با هم می مانند، و در حالت مستی، تمام شب را به خوش گذرانی می پردازند. هشت هفته بعد آلیسون می فهمد که...
«اندي استيتزر» که در يک مغازه فروش لوازم الکترونيکي کار ميکند، زندگي آراميدارد. همکارانش او را دوست دارند، از اين رو وقتي باخبر ميشوند که اندي در چهل سالگي هنوز باکره است، دست به کار ميشوند تا موقعيتي فراهم کنند تا مشکل اندي را حل کنند. اندي که در جواني به دليل تجربيات ناگواري که ازبرخورد با جنس مخالف داشته، اين نوع رابطه را به بوته فراموشي سپرده است. اما وقتي با «تريش»، زني چهل ساله که درنزديکي فروشگاه آنها يک مغازه تجارت اينترنتي دارد، آشنا ميشود تصميم ميگيرد تا در اين زمينه تجاربي کسب کند.
یک زن مطلقه وقتی با مرد جوانی آشنا میشود که به نظر میرسد معشوقه دبیرستانیاش است که سالها قبل مرده است، این فرصت را پیدا میکند که گذشته خود را دوباره زنده کند...
یک وکیل مدافع غمگین وکالت گروهی از بازماندگان سانحه هوایی را بر عهده دارد که درگیر یک ماجرای مرموز می شود، زمانی که موکلانش یکی پس از دیگری ناپدید می شوند …….
«هومر ولز» (مگواير) در يتيم خانه ي سينت کلاود در مناطق روستايي «مين» و تحت نظارت شديد ولي رئوفانه ي «دکتر ويلبر لارچ» (کين) بزرگ شده است. «لارچ» معلومات پزشکي خود را به «هومر» انتقال داده، اما «هومر» تصميم مي گيرد يتيم خانه را ترک کند تا دنيا را ببيند...
یک مددکار اجتماعی باردار در شهر نیویورک شروع به ایجاد احساسات عاشقانه نسبت به بهترین دوست خود میکند و تصمیم میگیرد که ترجیح میدهد فرزندش را با او بزرگ کند، تا جایی که باعث ناراحتی دوست پسر خود میشود.
راننده ای دریفت باز وارد شهر کوچکی می شود و به دنبال کار می گردد. در حین کار در مزرعه گاو محلی، او با کیتی زیبا آشنا شده و عاشق او می شود. غافل از آنکه خود را درگیر یک مثلث عشقی مرگبار و در عین حال وابسته به عشق شهوانی کرده است...
«روميو» (دي کاپريو) که نسبت به رفتارهاي عموزاده هايش بي توجه است، وقتي در يک ضيافت با «جوليت»(دينز) که دل باخته اش شده از خانواده ي «کاپولت» است آشنا می شود می فهمد که، دشمني بین دو خاندانوجود دارد و این باعث نگرانيش مي شود و...
شش سال پس از اینکه مایکل مایرز آخرین بار هادونفیلد را به وحشت انداخت، او در تعقیب خواهرزادهاش، جیمی لوید، که با فرزند تازه متولد شدهاش فرار کرده است، به آنجا باز میگردد، که مایکل و یک فرقه مرموز نقشههای شومی برای آن دارند.
هفتاد و هفتمین مراسم گلدن گلوب به افتخار بهترینهای فیلم و تلویزیون آمریکا در سال 2019، در 5 ژانویه 2020 و به انتخاب انجمن مطبوعات خارجی هالیوود در هتل بورلی هیلتون بورلی هیلز، کالیفرنیا برگزار شد
زندگی با خودت، سریالی در سبک کمدی ساخته تیموتی گرینبرگ و با بازی پل راد است. سریال داستان مردی به نام مایلز را دنبال میکند که برای تبدیل شدن به فردی بهتر، باید تحت یک درمان و آزمایش جدید قرار بگیرد. اما سپس متوجه میشود که یک نسخه جدید و بهبود یافته از خودش جایگزین او شده است. این جانشین به مایلز نشان میدهد که در واقع بدترین دشمن وی، خودش است…
داستان سریال به فیلمی به همین نام بازمیگردد. داستان فیلم از آخرین روز اردوی تابستانه ای در کمپ Firewood در سال 1981 آغاز می شود. در حالی که روز، رو به اتمام است و به زودی همه باید به خانه های خود بازگردند مربیان کمپ در تلاشند تا به روابط ناکام و رقابت های بین خود سر سامانی داده و این مسائل را به نتیجه ای برسانند. در مرکز این ماجراها "بث" مدیرکمپ قرار دارد که عاشق ستاره شناسی به نام "هنری" شده است، اما او فرصتی برای این امور ندارد و در تلاش است تا کمپ را از وقوع فاجعه ای احتمالی نجات دهد. اما داستان سریال که در تابستان همان سال در فضای کمپ می گذرد به وقایع قبل از آخرین روز اردو در کمپ می پردازد...