داستان ما درباره یک سیاره ناشناخته و زیباست که تنها زنان در آن زندگی میکنند. این سیاره که در کهکشانی دور قرار دارد، محیطی آرام و بدون خطر برای ساکنانش فراهم کرده است. اما ماجرا با آمدن یک گروه تنبیهی به این سیاره پیچیدهتر میشود.
جوانا میانسال تلاش خستگی ناپذیری دارد تا مادر، دختر، مادربزرگ، همسر، معشوقه، خانه دار و معلم دبیرستان را با هم آشتی دهد. اما به نظر می رسد که او در حال از دست دادن صبر خود است...
ورشو، سال 2030. شخصیت اصلی که مبتلا به آمنزیا (یادزُدودگی: گونهای از اختلالات حافظهای) است، باید همه چیز را از ابتدا شروع کند. او در یک شرکت به عنوان نظافتچی استخدام میشود. در این شرکت، او شیفته Goria میشود و سعی میکند او را به خود جذب کند...
سال 1945، لهستان. یک دکتر جوان فرانسوی از طرف صلیب سرخ فرستاده می شود تا به بازماندگان اردوگاه های آلمان کمک کند. او که برای بازدید از یک صومعه رفته بود با چند راهبهی حامله آشنا می شود که...
فردی بی خانه مان و در حال فرار از دادگاه نظامی ، و سرباز سابق و آسیب دیده ی نیرو های فوق ویژه (جیسون استتهام) در دنیای مجرمین لندنی به دنبال این شانس است تا خود را به جای فرد دیگری جا بزند و پس از ان به فردی انتقامجو تبدیل شود...
در طول ترورهای زمان استالین , Evgenia Ginzburg یک پرفسور ادبیات که به مدت 10 سال به سیبریا برای کار فرستاده شده بود همه چیز خود را از دست داد و امیدی به زندگی نداشت او با دکتر کمپ اشنا میشود و او رو به زندگی برمیگردونه.
داستانی درباره زنان که در زمان حال و در دهه 1950 ورشو اتفاق می افتد. شخصیت اصلی سابینا، زنی ساکت و خجالتی است که به تازگی سی ساله شده است. واضح است که او در زندگی خود فاقد یک مرد است. مادرش همه چیز را میداند و به هر قیمتی تلاش میکند دخترش را کاندیدای خوب برای ازدواج پیدا کند...
راپتوسیویچ رئیس یک خانواده اشرافی که با مشکلات مالی مواجه است، قصد دارد با بیوه ثروتمند پودستولینا ازدواج کند. در همین حال، دشمن او، میلچک ، نقشه میکشد تا پسرش، واکلاو را با پودستولینا وصلت دهد ...