داستان یک مربی تیم فوتبال دبیرستان بنام «هارولد» است که با پسری بنام «رادیو» آشنا می شود که دارای مشکلات روحی و روانی می باشد. هارولد او را زیر پر و بال خودش می گیرد...
هجده سال پس از توقف پخش مجموعه ی تلویزیونی افسانه – علمی «جست و جو در کهکشان» بازیگران آن با لباس شخصیتهایی که در مجموعه بازی کرده اند، در گردهماییها و فروشگاههای اسباب بازیهای مربوطه ظاهر می شوند. آنان در وضعیت ناامید کننده ای به سر می برند تا این که موجودات فضایی که به «ترمیانها» شهرت دارند، وارد می شوند و مجموعه ی تلویزیونی را با واقعیت عوضی می گیرند…
وقتی یک مادر سرسخت نیویورکی دچار بیماری خطرناکی می شود،مجبور می شود از کار خود استفاء داده و دوست پسر خود را ترک کند تا از خود مراقبت کند.او حقایق بسیاری در مورد مادر و پدر خود که هیچگاه از آنها باخبر نبوده کشف می کند...
دو نگهبان امنیتی، پل و گریدی، در حالی که مراقب قبر یک ستاره راک هستند، او را مسخره میکنند. در طول شب ، دو دوست چند چیز در مورد زندگی، مرگ و افسانه کالین فیتز یاد می گیرند...
«چیلی پالمر» (تراولتا) برای مافیا کار می کند و کارش هم گرفتن باج از این و آن و تحویل دادن آن به رئیسش است. این روزها نیز سعی دارد طلبی را از «هری زیم» (هاکمن)، تهیه کننده ی هالیوودی بگیرد که تهیه کننده ی فیلم های ترسناک کم هزینه است. اما «چیلی» تا حدی از «هری» خوشش می آید و از محبوبه اش «کارن» (روسو) که پیش تر او را در فیلم های رده ی «ب» هیولایی دیده، بیش تر. ...
دوگ مرد جوانیست که تمام روز را بعنوان دربان در یک هتل مجلل کار می کند، تا پولی به دست آورد و بتواند کسب و کار خودش را راه اندازی کند. اما او در شرایطی به پول احتیاج پیدا می کند و شخصی کمکش می کند. اما متوجه می شود که آن شخص با زنی که او دوستش دارد وارد رابطه شده. حال دوگ باید میان عشق و پول یکی را انتخاب کند...
The Bite که توسط رابرت و میشل کینگ ایجاد و نوشته شده است ، موج دوم غیر منتظره و مرگبار شیوع ویروس کرونا را در شهر نیویورک دنبال می کند. این فیلم زندگی دو همسایه راشل (مک دونالد) و لیلی (شیلینگ) را دنبال می کند ، آنها در قرنطینه در شهر نیویورک زندگی می کنند. در حالی که راشل با بسیاری از مشتریان پزشکی از راه دور و همچنین یک ازدواج متزلزل و بی اشتیاق ...
داستان سریال درباره رابطه دو نفر به نامهای ویلیام ترومن و گریس آدلر است در در آپارتمانی در نیویورک سیتی زندگی می کنند. ویل وکیل است و گریس طراح داخلی...
دو پلیس کاملا متفاوت، یکی با ضریب هوشی بالا اما قدرت بدنی ضعیف و دیگر با قدرت بالا اما کودن و احمق، به عنوان پلیس مخفی به دبیرستانی اعزام می شوند و ...
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...