داک و زویی، دو آدمربای نگونبخت، مأمور میشوند تا فردی را در ازای دریافت پول بربایند؛ کاری که در ابتدا ساده به نظر میرسد. اما آنها بهزودی درمییابند که اوضاع پیچیدهتر از این حرفهاست و ناخواسته درگیر یک توطئه سیاسی بزرگ میشوند.
یک وکیل در مکزیک، ماموریتی خطرناک و غیرمنتظره برای کمک به یک رئیس کارتل دریافت میکند. او باید با تغییر هویت، به این فرد کمک کند تا از دنیای جنایتکارانه بگریزد.
یک استاد تاریخ پنجاه ساله متوجه می شود شنوایی خود را از دست داده ، به دلیل نقصی که دارد شروع به زندگی منزوی می کند. رویارویی او با کلر، زن بیوه ای که دخترش لال است، به او کمک میکند تا دوباره به زندگی برگردد ...
"ساموئل" از یک دختر (گلوریا) که مادرش او را ترک نموده مراقبت می کند ، تا زمانی که دیگر قادر به این کار نبود و تصمیم گرفت تا کودک را به مادرش بسپارد ، لذا به لندن جایی که مادرش کار می کرد سفر کرد ولی او را پیدا نکرد ، هشت سال بعد در حالی که ساموئل و گلوریا به یک دوستِ جداناپذیر تبدیل شده بودند سروکله ی مادر گلوریا پیدا می شود و ...
ماری یک دختر نوجوان بسیار بااستعداد در نواختن ویولنسل است، اما رفتاری پرخاشگرانه دارد. در مقابل، ویکتور پسری خونگرم و فعال است که در درسهایش دچار مشکلاتی است. ویکتور بیخبر از اینکه ماری به تدریج در حال از دست دادن بیناییاش است، به او دل میبندد. به مرور زمان، ماری برخلاف انتظار همه، شروع به کمک کردن به ویکتور میکند. وقتی ماری راز خود را برای ویکتور فاش میکند، این دو نوجوان با هم عهد میبندند که ویکتور در ازای این کمک، به ماری یاری رساند.
بیست سال پس از حوادث فیلم آسمان آهنین، زمین توسط یک جنگ هسته ای ویران شده اما پایگاهی در عمق زمین که نازی ها در آن مخفی شده اند در امان مانده و حالا آن ها قصد دارند دوباره بازگردند و جهان را تسخیر کنند...
داستان زندگی یک خانواده ناتنی جدید که هر آخر هفته با هم ملاقات می کنند. اما وقتی پدر با یک شریک جدید وارد رابطه می شود، تعطیلات آخر هفته حالت کاملاً متفاوتی پیدا می کند.