برای بالا بردن بینندگان برنامهی تلویزیونی که اسپانسرش هستند، مدیر تبلیغاتی یک شرکت داروسازی همزمان با ظهور دوبارهی گودزیلا، نقشهی شکار یک هیولای افسانهای را به عنوان تبلیغ میچیند...
9 فرد محکوم از زندان فرار میکنند. آنها یک ون می دزدند و به سمت انبار پولی که هم سلولیشان به آنها وعده داده بود می روند تا پول را بین هم تقسیم کرده و پس از آن راهشان را از هم جدا کنند...
کاتو، تهیهکنندهای با تجربه کم در تلویزیون، همسرش ماساکو و پسر کوچکی به نام تارو را دارد. او دوستی قدیمی از دوران دانشگاه به نام یامازاکی نیز دارد. یامازاکی، ترانهسرای زنبازی است که با ریکو، دختری که با خواهر کوچکتر بازیگرش زندگی میکند، رابطه دارد. اما در عین حال، رابطه پنهانیای نیز با ماساکو آغاز میکند.
یک کاوشگر فضایی توسط موجودات بیگانه نفوذ می کند و سپس در یک جزیره مرجانی دورافتاده اقیانوس آرام سقوط می کند. گروهی قصد دارند یک هتل تفریحی در جزیره بسازند و...
پس از سپری کردن سالها در سفر و به وجود آوردن شهرت به عنوان بزرگترین سامورایی ژاپن، "تاکزو" به کیوتو بازمی گردد. "اوستو" منتظرش است اما او برای به چالش کشیدن "کندو" رهبر بهترین آموزشگاه منطقه بازگشته است. برای اثبات شجاعت و مهارت خود او عمدا پا در کمپینی که توسط هوادارن آموزشگاه ترتیب داده شده است می گذارد و...
پس از اینکه یک بمباران هوایی مغازه خانوادگی و شوهرش را از بین میبرد، ریکو فروشگاه را بازسازی کرده و به خاطر عشقی که با تخریب کوتاه شده بود، آن را اداره میکند.
تاجری حریص ماشینهای غول پیکری برای خالی کردن بخشی از اقیانوس برای ساخت آپارتمانهای لوکس مستقر می کند. پس از یک طوفان، تخمی عظیم الجثه به ساحل آمده و به سرعت در معرض دید عموم قرار می گیرد. اما وقتی تاجر "گودزیلا" را بیدار می کند، هیولا بار دیگر به توکیو حمله می کند...
یک شرکت داروسازی کینگ کونگ را در جزیره اش به دام می اندازد و به ژاپن می آورد. اما کینگ کونگ از قفس فرار کرده و با گودزیلایی که به تازگی آزاد شده وارد نبردی سهمگین می شود....
یک مهماندار میانسال بار که دائماً بدهکار است، با محدودیتها و چالشهای اجتماعی متعددی که توسط خانواده، مشتریان و دوستانش برای او ایجاد میشود، مواجه میشود...
خانواده مرد مسنی که یک کارخانه آبجوسازی کوچک را اداره میکند، پس از اینکه متوجه میشوند او در حال ملاقات با معشوقهای پیر از دوران جوانیاش است، نگران وضعیت مالی و سلامت او میشوند...
« سردار واشیزو » ( میفونه ) و دوستش ، « سردار میکى » ( چیاکى ) ، پس از پیروزى در جنگ ، در جنگل گم مى شوند و جادوگرى را مى بینند که پیشگویى مى کند « واشیزو » به حکومت خواهد رسید ، اما ورثه ى « میکى » جانشینش مى شوند . خیلى زود « واشیزو » ابتدا پادشاه و بعد « میکى » را مى کشد …
موهی شمشیربازی سرگردان است. او به شهر اوزاکا می رسد ، جایی که قبیله تویوتومی او را می پذیرد و به شجاعت و مهارت های جنگ او اعتماد می کنند. هنگامی که قلعه اوزاکا توسط ارتش محاصره می شود ، مهارت های او به چالش کشیده می شود و...
در محله های فقیر نشین ژاپن ساکنان مختلفی زندگی خود را گذرانده و رویای داشتن زندگی بهتری را دارند.در میان آنها مردی است که به زن جوانی علاقه مند است اما با مخالفت خانواده او روبرو می شود...