«جك ریپر» ژنرال روان پریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در امریکاست که در اقدامی خودسرانه تهاجمی هسته ای علیه شوروی به راه می اندازد و رئیس جمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات می گردند...
"تام جونز" که در دوران نوزادی رها شده توسط ارباب "آلورتی" تحت سرپرستی قرار می گیرد. او که مورد تنفر وارث قانونی ارباب قرار می گیرد به عنوان مردی متقلب بزرگ می شود و...
آنتونی هنکاک برای دنبال کردن هنر، از شغل دفتری خود استعفا داده است. او اشتیاق زیادی نسبت به هنر دارد اما متاسفانه در این عرصه استعداد زیادی نداشته و منتقدان آثارش را تحقیر می کنند. با این وجود او یکی از هنرمندان جدید و با استعداد را تحت تاثیر قرار داده و...
"پائولا" تاجر زیبا و موفق چهل ساله ای است.او عمیقا عشق "راجر" شریک پنج ساله اش است."راجر" مرد جذابی است که او را دوست دارد اما برای از دست دادن آزادی اش بسیار خودخواه است.وقتی "پائولا" با "فیلیپ" وکیل 24 ساله و پسر یکی از مشتریان ثروتمندش آشنا می شود،"فیلیپ" عاشق او می شود اما...
پسری که در اندازه یک عروسک کوچک متولد شده، توسط یک آزمایشگاه ژنتیک ربوده شده و مجبور می شود راهی برای بازگشت نزد پدرش پیدا کند. "تام" با موجودات عجیبی برخورد کرده و در نهایت هم نوعان خود را پیدا می کند...
"هوگو" پس از برنده شدن مقداری پول، کارش به عنوان رفتگر را ترک می کند. او به عنوان کارآگاهی خصوصی مشغول بکار میشود و در مورد نقشه قتل دانشمندان بریتانیایی تحقیق می کند...
در انگلستان قرن نوزدهم، "کاپیتان جرج برومل" یک شهروند شیک پوش است. او پس از توهین به تاج شاهزاده مجبور می شود ارتش را ترک کند. این اتفاق به او فرصت می دهد تا کمپینی علیه شاهزاده آغاز کند و...
"هنری سنت جان" کاپیتان یک کشتی تفریحی، همه چیز را برای خود مهیا کرده، یک همسر دوست داشتنی و انگلیسی در جبل الطارق و یک معشوقه جذاب در طنجه. اما وقتی هر دو زن تصمیم می گیرند او را تا بندر دیگر همراهی کنند همه چیز به هم می ریزد...
آغاز جنگ جهانى اول . « چارلى » ( بوگارت ) با قايق فرسوده ى « افريكن كويين » مايحتاج مردم را در چند دهكده ى افريقاى جنوبى به دستشان مى رساند . او در يكى از توقفهايش با پير دخترى به نام « رز » ( هپبرن ) ، خواهر كشيش « ساموئل » ( مورلى ) آشنا مى شود . پس از چندى تصميم مىگيرد او را از منطقه خارج كند...
یکی از کارمندان بانک که بر حمل و نقل شمشهای طلا نظارت می کند به همراه یکی از همسایگان عجیبش تصمیم می گیرند دست به سرقت طلا زده و آنها در قالب ماکت برج ایفل به خارج کشور قاچاق کنند...