در حالی که یگان W-0 در حال انجام ماموریتی است، لیلا و خدمه باقی مانده در پایگاه، خود را در محاصره نایتمرهای بریتانیایی میبینند. شین هیوگا، با هدایت ورچینگتوریکس، رهبری حمله دشمن را بر عهده دارد. او با غصب مقام استاد اعظم در شوالیههای سنت مایکل، به دنبال نابودی لیلا و یگان W-0 است.
مسافری در زیارتگاهی متروک با ارواح روبرو می شود. داستان افتخار و آتش نشانی در ژاپن باستان. یک خرس سفید از خانواده سلطنتی در برابر یک شیطان قرمز هیولا دفاع می کند. نبرد سربازان درهم و برهم با نیروی روباتیک در ژاپن آینده نگر...
جینتا یادُمی و گروهی از دوستان دوران کودکیش یک روز در یک حادثه ی دلخراش از یکدیگر جداشدند و حالا پس از گذشت در دوره دبیرستانشون یک اتفاق ناگهانی باعث شد که اونا با گناهانشون و اتفاقی که اون روز رخ داد رو به رو شده و با عواقب گذشتشون مواجه بشن، چند سال اون باید با احساس گناهی که از گذشتش به جا مونده مقابله کنه و برای این کار اون باید با نیروهای عجیب وغریب و ارواح باید کنار بیاد و...
در توکیوی آینده نگر، انسان های منحصر به فردی که قدرت های متفاوتی را بیدار کرده اند توسط یک سازمان مخفی به نام کاستوس شکار می شوند. این انسان های استثنایی که با نام «جاذبه ها» شناخته می شوند، در حال پیوستن به نیروهای خود برای دفاع از خود هستند. آنها توسط پسری به نام کوون رهبری می شوند، یک ایده آلیست که مصمم است تمام ""جذب کننده " ها را که می تواند نجات دهد...
با در خطر افتادن خانهشان، برخی احساس میکنند که وقت آن رسیده که باغها را رها کنند. شخصیت جدیدی وارد صحنه می شود، شخصیتی که کوون به خوبی می شناسد. پایان نزدیک است، بازیکنان آماده هستند و نبرد نهایی در حال شروع است!..
راز آشکار شد و پناهگاه "جذب کننده ها " برای دشمن آشکار شد. وقتی کوون به شدت آسیب می بیند ، این به بقیه بستگی دارد که از خانه، زندگی و آزادی خود دفاع کنند...
یک سری نقاشیهای گل در نزدیکی قربانیان قتل در اطراف شهر پیدا میشوند، و محققان را وادار میکند تصور کنند که گلهای به تصویر کشیده شده برای مواد مخدر به قربانیان استفاده میشود. در همین حال، یک "جذب کننده" جدید با توانایی صحبت با گیاهان ظاهر می شود...
در آینده که قدرت های خفته در یک سری از افراد خاصی بیدار می شود، یک سازمان مخفی برای شکار این افراد تشکیل می شود. یک پسر قدرتمند اسرارآمیز به نام کوون، برای پایان دادن به این آزار و شکنجه دست به کار می شود ...
قهرمان ما ناروتو در چاکرا ویژه ایی قرار گرفته که او را به گذشته میبرد. او خود را در شهر لران می یابد. همانطور که او با چیزهای عجیب و غریب مواجه می شود، آیا می تواند آینده را در زمان گذشته نجات دهد یا خیر؟
در این سری در حالیکه گروه های طرفدار جام مقدس هر کدام به نوعی در حال تقویت خود هستند، برای بدست آوردن جام مقدس خود را اماده می کنند. در این میان، تمرینات فشرده و تاکتیک نبرد کلید پیروزی است...
در شهر نیویورک ساکی در حال جست و جو برای اثری از آکیرا تاکیزاوا می باشد . اما هنگامی که راننده تاکسی کیف ها و وسایلش را در جست و جوی یافتن یک سلاح گرم جست و جو می کرد ، از ساکی ترسید و به همراه کیف دستی ساکی که تلفن همراهش نیز در آن بود از آنجا رفت . پس از این اتفاق ساکی برای یافتن آکیرا درمانده تر از قبل شد ، نتایج شش ماه جست و جوی او برای آکیرا در آن تلفن همراه بود ، اما در ادامه ساکی سرنخ های جدیدی را پیدا می کند و متوجه می شود ، که آکیرا در خطر است ...
لیلا مالکال پس از پیروزیهای پیشین، به درجه ستوان سرهنگی ارتقا یافته و فرماندهی یگان W-0 را بر عهده گرفته است. او پس از خنثی کردن تلاشی برای ربودن ژنرال ارتش اروپا، سه عامل این توطئه را برای جبران کمبود خلبانان W-0 استخدام میکند. آیانو کوساکا، یوکویا ناروسه و رهبر آنها، ریو سایاما، به امید یافتن مکانی برای تعلق داشتن، این پیشنهاد را میپذیرند.
داستان پنج دانش آموز دبیرستانی که نه اونقدر بزرگ شدن که بشه بهشون گفت آدم بالغ و نه کسی با دیدنشون فکر میکنه بچه هستن. واکانا ساکای که زمانی درس موسیقی تحصیل میکرده ولی بعد از مرگ مادرش تحصیل موسیقی رو کنار گذاشته. کوناتسو میاموتو دختر مثبت نگر و بشاشی که به خوانندگی و صرف وقت در کلوب خوانندگی مدرسه علاقه داره. ساوا اُکیتا عضو سرزنده کلوب تیر و کمان که آرزو داره سوارکار اسب بشه. دایچی تاناکا عضو قدیمی تیم بدمینتون که با خواهر دانشگاهی خودش زندگی میکنه. وین که اخیرا به کلاس واکانا پس از 12 سال زندگی در اتریش منتقل شده. موسیقی واکانا، کوناتسو، ساوا و سایرین رو در آخرین تابستان کلوب موزیک گرد هم جمع میکنه.
جینتا یادُمی و گروهی از دوستان دوران کودکیش یک روز در یک حادثه ی دلخراش از یکدیگر جداشدند و حالا پس از گذشت در دوره دبیرستانشون یک اتفاق ناگهانی باعث شد که اونا با گناهانشون و اتفاقی که اون روز رخ داد رو به رو شده و با عواقب گذشتشون مواجه بشن، چند سال اون باید با احساس گناهی که از گذشتش به جا مونده مقابله کنه و برای این کار اون باید با نیروهای عجیب وغریب و ارواح باید کنار بیاد
داستان در جزایری چهار گانه در جنوب ژاپن اتفاق می افته. در جهانی متفاوت با ژاپن امروزی. با کشف مواد ضذ جاذبه، کفش های ضد جاذبه ای اختراع شدند که امکان پرواز به افراد می دهند. این کفش ها انسان را وارد دنیایی کرد که در آن می تواند بدون نیاز به پر یا موتور و تنها با استفاده از قدرت بدن خودش پرواز کنه. ورزشی هم بر اساس همین ایجاد شد که اسمش “flying circus” هست. به خاطر یه شکست بد، پیشکسوت این ورزش که امید داشت آینده ای در اون داشته باشه اونو کنار گذاشت. اما اون آسوکا کوراشینا رو که یه دانش آموز انتقالی هست رو ملاقات می کنه و در جریان آموزش پرواز به اون علاقش به این ورزش برمی گرده و دوباره تو مسابقات شرکت می کنه.
داستان نوجوانی به اسم Teito است که اتفاقات وحشتناکی برایش رخ داده و او دچار فراموشی شده است . Teito که به فراموشی دچار است اغلب رویاهای ترسناکی می بیند . شروع داستان انیمیشن سریالی ۰۷Ghost شبح ۰۷ تقریبا از شب قبل از امتحانات فارغ التحصیلی Teito می باشد ، او و تنها دوستش ، Mikage ، با هم قرار می گذارند تا هیچ وقت همدیگرو رها نکنند و همیشه با هم باشند . در ادامه انیمیشن سریالی در روز بعد موقعی که مردم داشتن در مورد Teito صحبت می کردن ، ناگهان صدای آشنایی به گوشش رسید و او را به سمت خودش کشید . صدا برای او خیلی آشنا بود ، بعد گذشت مدتی زمان کوتاهی ناگهان متوجه چیز عجیبی می شود ، این صدا را کاملا می شناسد و قبلا شنیده است . آری این همان صدایی بود که در کابوسهای شبانه و وحشتناک او ، اقدام به کشتن مرد رویاهایش ، یعنی پدر او ، کرده است . اما این صدا آشنا مال چه کسی است ؟ تیتو به دنبال صدا می رود او متوجه می شود که این صدا متعلق به رئیس ستاد Ayanami ، که نامش Zaiphon است ، می باشد . او تصمیم می گیرد که به آنها حمله کند و انتقام پدرش را بگیرد ولی متاسفانه به دست یکی از نیروهای زیر دست Zaiphon اسیر می شود به زندان فرستاده می شود . دوست او ، Mikage ، که می بیند از اسیر شدن او باخبر می شود ، برای نجات او اقدام می کند و با مقابله با نیروهای Ayanami موفق می شود تا او را از زندان فراری دهد ، ولی در نهایت دوباره به محاصره این نیرو ها در می آیند و تیتو برای فرار دوست خود را به ظاهر گروگان می گیرد.
سوراتا کاندا , یه دانش اموز سال دوم دبیرستانه که توی ساکوراسو زندگی میکنه. یه خوابگاه که برای دانش اموزای مشکل ساز اکادمیشون درست شده . مجبوره هر روزش رو بین ادمای عجیب و غریب خوابگاه بگذرونه و همش قسم میخوره که یه روزی بالاخره از ساکوراسو فرار میکنه . یه روز , ماشیرو شینا , یه دختر زیبا و معصوم که یه نقاش مشهور جهانی هم هست , به خوابگاه اونا نقل مکان میکنه . سوراتا فکر میکنه که نیازه از ماشیرو در برابر ساکنان عجیب خوابگاه محافظت کنه . ولی ماشیرو هم یه راز خیلی بزرگی داره , اونم اینه که نمیتونه تنهایی زندگی کنه . یعنی مثلا اگر تنهایی بره بیرون گم میشه , اصلا نمیتونه اتاقش رو مرتب کنه و همیشه اتاقش شلوغ پلوغه . و حتی نمیتونه لباس زیر خودش رو برداره , چه برسه به اینکه بپوشتش . بعد از مدتی , سوراتا از طرف ساکنان خوابگاه یه جورایی به عنوان “صاحب” ماشیرو خونده میشه . و اینجوریه که رابطه “صاحب و حیوان خونگی” بین سوراتا , پسر بچه جوان , و ماشیرو , دختر با استعداد , شروع میشه …؟
شیرایوکی ( Shirayuki ) یک دختر منحصر به فرد با موهایی به رنگ سرخ متولد شده یک روز به دیدار شاهزاده ی معروف اما نادان راجی ( Raji ) نائل میشه کسی که در یک نگاه عاشق و شیفته ی اون شده و بهش دستور میده تا به عنوان معشوقه در کنار اون زندگی کنه شیرایوکی که جایی برای رفتن نداره موهای خودش را کوتاه می کنه و به کشور همسایه فرار می کنه در حین مسافرت در جنگل زخمی میشه و جوانی به اسم زِن ( Zen ) بهش کمک می کنه ... هویت واقعی زِن چیست ؟ چه بلایی به سر شیرایوکی میاد ؟