قصه برگرفته از رمانی به همین نام اثر ژان تیله میباشد و درباره خانوادهای است که فروشگاهی که لوازم مورد نیاز برای خودکشی را میفروشد، اداره میکنند. اما بعد از به دنیا آمد فرزند، خانواده تمرکزش بروی کار را از دست میدهد. فرزندی که هر کسی اطرافش باشد را خوشحال میسازد…
دو برادر به تعطیلات تابستانی می روند تا مادرشان را در سن ژان دو لوز ملاقات کنند. برنامه این بود که به تنهایی به سفر جاده ای برادران در سراسر فرانسه بروند، اما یک زن جوان جذاب در مسیر آنها قرار می گیرد ...
فرانسوا (دانیل اوتویل)، یک دلال عتیقه پاریسی، زمان و تمایل کمی برای روابط شخصی دارد. هنگامی که شریک تجاری او (ژولی گایت) او را به چالش می کشد تا ثابت کند که دوستی دارد، فرانسوای بی رفیق سعی می کند یکی را پیدا کند. وقتی تلاشهای رقتانگیز او با شکست مواجه میشود، یک راننده تاکسی (دنی بون) را استخدام میکند تا به او بیاموزد چگونه یک دوست واقعی بسازد و نگه دارد...
«گره گو آر پونسه لودون» (برلینگ)، آب شناس جوان، منطقه ی روستایی اش «لادومب» را ترک می کند تا پروژه ی پیشنهادی خود در زمینه ی خشک کردن باتلاق های منطقه را تقدیم حضور مقامات درباری کند. اما متقاضی ورود به دربار، در فرایندی که طی می کند باید مواظب باشد چهره ی مسخره ای از خود عرضه نکند – چرا که همین مقوله می تواند به زندگی حرفه ای متقاضی پایان دهد و حتی گاه، به بهای از دست دادن زندگی اش تمام شود…
سه کمدین مسن در پایان دوران حرفه ای خود تصمیم می گیرند با یک تولید خانگی به امید بازگشتی موفق وارد جاده شوند. با این حال، آنها با موانع متعددی روبرو می شوند...
مقامات نمی دانند با مارتین 14 ساله (لودویک واندندال) و برادر 12 ساله اش سیمون (اریک داسیلوا) چه کنند. مهم نیست که هر چند وقت یکبار این دو بزهکار را از هم جدا می کنند و آنها را به خانه های پرورشی مختلف و مدارس اصلاحی می فرستند، برادران همیشه موفق می شوند فرار کنند و در زادگاه ساحلی خود دوباره متحد شوند، جایی که مردم محلی را وحشت زده می کنند. آنها که مانند رانشگرها در یک اردوگاه موقت در ساحل زندگی می کنند، در جنایات کوچک و خرابکاری غرق می شوند. اما آیا آنها دوباره گرفتار می شوند؟...
شهري در دنياي آينده اي تاريک و آشفته. قصابي (دريفوس) با کشتن شاگردانش و فروش گوشت آنان به مشتريان تأمين معاش مي کند. «لوييزون» (پينون)، دلقک بي کار که تازه استخدام شده، قرار است قرباني جديد او باشد. اما «ژولي» (دونياک)، دختر قصاب به «لوييزون» دل مي بندد و او را از خطر آگاه مي کند.
“آنتونی” دوازده ساله عمیقا عاشق یک آرایشگر خوشگذرن است،تجربه ای که هیچگاه فراموش نمی کند.بعدها در زندگی اش او تلاش می کند این احساس را به همراه “ماتیلد” زنی که ازدواج کرده به دست بیاورد …
فان چیزی جز یک زندگی روستایی آرام با زن و برادر شیرین و آسیب دیده مغزی که دوستش دارد نمی خواهد. با این حال، همسایههای حسود برای خود برنامههایی دارند.
"زورگ" کارگری است که در فرانسه کار می کند. او زندگی آرامی دارد و در اوقات بیکاری اش به نویسندگی مشغول می شود. روزی "بتی" زنی زیبا وارد زندگی اش می شود و...
یک قاتل سریالی با تمایش شبانه با زنان جوان و توهین به آنها پاریش را در وحشت فرو برده. او که خود را "ماینوس" می نامد می خواهد دنیا را از دست زنان نجات دهد. کمیسر "لتلیر" مسئول این پرونده سخت می شود و...