مرگ : August 11, 2014 (age 63) در Tiburon, California, USA
جوایز : برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 62 جایزه و نامزد دریافت 81 جایزه دیگر.
رابین مکلورین ویلیامز (به انگلیسی: Robin McLaurin Williams) (زاده ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۱ – مرگ ۱۱ اوت ۲۰۱۴) بازیگر و کمدین آمریکایی بود. وی برندهٔ جوایز اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی، جایزه ساترن نقش اول مرد و گرمی شده بود
او در شیکاگو به دنیا آمد و در میشیگان بزرگ شد. پدرش رابرت فیتزجرالد ویلیامز از نژاد انگلیس و ولز و ایرلند بود.
وی در سن ۶۳ سالگی خودکشی کرد.
«لري ديلي» (استيلر) کاري را به عنوان نگهبان شب موزه ي تاريخ طبيعي قبول مي کند اما در نخستين شب نگهباني اش در مي يابد که چه کار مشکلي دارد: شب که فرا مي رسد يک طلسم مصري، اشيا و فيگورهاي مومي را زنده مي کند!....
داستان درباره پنگوئن های امپراطور در قطب جنوب است. مامبل یکی از این پنگوئن هاست که با بقیه فرق دارد. او برعکس بقیه پنگوئن ها نمی تواند آواز بخواند و این باعث می شود که توسط بقیه پنگوئن ها طرد شود.
یک مجری برنامه رادیویی از طریق تلفن با بزرگترین طرفدارش که پسری جوان است ارتباط برقرار می کند.اما وقتی سوالهایی درباره هویت پسر جوان به میان می آید زندگی مجری دچار آشوب می شود.....
«باب مانرو» (ويليامز) پس از آن که قول تعطيلاتي در هاوايي را به خانواده ي خود مي دهد، بي آن که آنان را در جريان بگذارد، تغيير عقيده مي دهد: به جاي يک هفته در بهشتي گرمسيري، سوار بر يک اتومبيل / کاروان، در سفر جاده اي به کلرادو مي روند...
داستان فیلم در شهر روبوتها میگذرد. «رادنی» یک روبوت جوان با استعداد است که در خانوادهای فقیر به دنیا آمده! او هیچ گاه نتوانسته از قطعات خوبی بر خوردار شود و همیشه پدر ظرفشویش مجبور بوده قطعات یدکی کهنهی دیگران را برایش بیاورد. رادنی تصمیم میگیرد مخترع شود و روبات اعجوبهای درست میکند که کارهای جالبی از او سر میزند. رادنی تصمیم میگیرد به «روبوتسیتی» برود تا کارش را به «بیگ وِلد» رئیس محبوب روبوتسیتی و حامی مخترعین معرفی کند.
داستان فیلم در دنیایی اتفاق می افتد که میکروچیپهایی که در مغز کار گذاشته شده تمام لحظات زندگی فرد را ثبت و ضبط می کند.این چیپها پس از مرگ جدا شده تا دوستاران او بتوانند لحظات زندگی او را به یاد بیاورند.در این میان "فلچر" گروهی را رهبری می کند که با این تکنولوژی مخالف هستند و...
«سای پریش» (ویلیامز) مردی تنها و میان سال است که در قسمت عکاسی فوری سوپرمارکت محلی کار می کند و درگذشت سالیان، «خانواده ی یورکین» که از مشتریان سوپرمارکت هستند، به دغدغه ی ذهنی او تبدیل شده اند ……
مجری تولزیونی برنامه کودکان «رندالف رنگین کمان» ( رابین ویلیامز ) با بی احترامی کامل از کارش اخراج می شود. مجری جایگزین او «اسموچی کرگدن» ( ادوارد نورتون ) خیلی زود پیشرفت می کند و به شهرت می رسد. اما شلدون تصمیم می گیرد به کارش باز گردد...
یک پسر بچه روبات که با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای ساخته شده است، هرکاری میکند تا بتواند به پسری واقعی تبدیل شده و دوباره عشق مادرش را که یک انسان واقعی است، بدست آورد.
يک آدم ماشيني خانگي (ويليامز) که نامش را «اندرو» گذاشته اند با گذشت سال ها «انسانيت» خود را مي پروراند. تا اين که مردي که او را طراحي کرده پيدا مي کند تا تبديل شدنش به يک انسان را - لااقل از نظر روان شناختي - کامل کند. ساليان سال ديگر نيز مي گذرد، اما کنگره ي جهاني اعلام مي کندکه ناميرا بودن «اندرو» باعث مي شود نتوانند او را يک انسان بدانند...
«آدامز هانتر» (ويليامز) جواني ناآرام است که در يک کالج پزشکي مشغول تحصيل مي شود، اما شيوه ي رسمي و برخورد سرد و حرفه اي پزشکان با بيماران را نمي پسندد و معتقد است که بيماران در رابطه اي اين چنين با پزشکان، بهبود نمي يابند. او پس از اخذ مدرک و شروع طبابت، رابطه ي عاطفي و درمان روحي را نيز با تجويز دارو هم راه مي کند و حتي گاهي اوقات به لودگي براي بيماران روي مي آورد.
زن و شوهری جوان دو فرزند خود را در حادثهای از دست میدهند. زن دیگر تحمل ندارد، اما شوهرش به او کمک میکند و شوق زندگی را به وی بازمیگرداند. مدتی بعد مرد در حادثهای کشته میشود و به بهشت میرود. زن که این بار یار و یاوری ندارد، خودکشی میکند و مرد سفری از بهشت به دوزخ را برای یافتن همسرش آغاز میکند...
«ویل هانتینگ» (دیمن) مستخدم بیست ساله ی انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس، ذهنی فوق العاده خلاق دارد و «پروفسور لامبو» (اسکارسگارد) استاد ریاضیات کالج، به نبوغ او در ریاضی پی می برد. حالا چون «ویل» زندگی پر دردسری دارد پروفسور با دوست قدیمی خود، روان پزشکی به نام «شان مگوایر» (ویلیامز) تماس می گیرد و «ویل» را نزد او می فرستد …
داستان سریال در مورد ژاک کراپر یک کپی کننده با اعتماد به نفس و فریبنده ای است که در یک آژانس تبلیغاتی که توسط سیمون و دخترش راه اندازی شده کار می کند و …