بیش از پنجاه نفر از کمدین های مشهور آمریکا و کانادا ( فیلمساز، نویسنده، بازیگر و کمدین ها) تجارب حرفه ای خود را در رابطه با این موضوع بیان می کنند : آیا تا بحال مجبور شده اید که برای خنده دار بودن به بدبختی بیفتید؟
پدر 37 ساله ای که زندگی برایش آنطور که دوست می داشته پیش نرفته است و آرزوی بازگشت به دوران جوانی را دارد ، یک شب هنگام نجات یک پیرمرد به طور اتفاقی از پل پرتاب می شود و در صبح همان روز خود را پسری 17 ساله می بیندکه دوباره به دبیرستان باز گشته است ، او که نمی توانست با دختر خود رابطه صحیحی برقرار کند ، اکنون به همان دبیرستانی که دخترش تحصیل می کند می رود و ...
یک مرد عادی با زندگی خانوادگی و حرفه ای سختی دست و پنجه نرم می کند. او همچنین باید با مشکلاتی که برادر و خواهر آزاده روحش در شهر ایجاد می کنند، مقابله کند...
«جيمي تادسکي» (ويليس)، قاتل مزدور سابق، از زندگي بزهکارانه اش کناره گرفته و در مکزيکو زندگي آرامي را با آشپزي و خانه داري سر مي کند. اما همسرش، «جيل» (پيت) کما کان دلش مي خواهد از راه هاي خلاف و هيجان انگيز زندگي شان را بگذرانند...
وقتی "سارا" در نیویورک کارهای اداری مراحل طلاق خود را پیش می برد،بر حسب اتفاقی دچار بهت و حیرت می شود.او که در آستانه از داست دادن ثروتی است که از همسر خود بدست می آورد،وارد رابطه ای با "جوئی" می شود و...
دندان پزشکي امريکايي به نام «نيک» (پري) زندگي چندان روبه راهي با همسر فرانسوي - کانادايي خود، «سوفي» (آرکت) ندارد. تا اين که آدم کشي مافيايي به نام «جيمي» (ويليس) به همسايگي آنان نقل مکان مي کند...
یک تاجر ثروتمند(دلین مکدرموت) به اشتباه فکر میکند که همکار جدیدش (متیو پری) همجنسگرا است ، برای همین از اون میخواد تا مواظب معشوقهاش ( کمپیل نیو) باشد ، ولی "اسکار نواک" که همجنسگرا نیست شدیداً عاشق "امی" (کمپیل نیو) میشود...
"الکس ویتمن̎"(ماتیو پری)، مهندس ساختمانی اهل نیویورک، به لاسوگاس فرستاده میشود تا بر ساخت کلابی که شرکتش سفارش بنای آن را به عهده دارد، نظارت کند. شبی در آنجا ̎با یک عکاس امریکائی ـ مکزیکی شاد و سرزنده آشنا میشود...
با آغاز دهه 90 و فروپاشی دیوار برلین خیلی زود دیوارهای عمومی و خصوصی دیگر در مرکز شهر ،بین اخبار و سرگرمی، واقعیت و فانتزی فرو ریختند. این تغییر جریان رویکردهای جدیدی را به ارمغان آورد که سخن از حقیقت تلخ می راندند...
داستان سریال در مورد دو دوست به نام های “اسکار مدیسون” و “فلیکس انگر” می باشد که پس از اخراج از خانه هایشان توسط همسرانشان، حال این دو نفر سعی می کنند با یکدیگر زنندگی بکنند، اما عقاید آنها در خانه داری و روش آنها در زندگی با یکدیگر بسیار متفاوت است…