دی پسر کنت دراکولا پادشاه افسانه ای خون اشام ها است . او نیمه خون اشام و و نیمه انسان است زیرا مادرش انسانی معمولی بوده. دی به عنوان شکارچی خون اشامان به شکار خون اشام های خبیث میپردازد...
از منظر خدا: یه قسمت دو ساعته از دث نوته که موضوع اصلیش درباره تقابل ال و لایته و از منظر ریوک روایت میشه همراه با دیالوگ ها و ساندترک های جدید و قسمتایی که توی مجموعه ی اصلی نیست. ظاهرا هم از جایی شروع میشه که یه شینیگامی از ریوک درباره اتفاقات دنیای انسان ها میپرسه.
جانشینان ال: این سینمایی از جایی که قسمت قبلی (Death Note Relight - Visions of a God) تموم شده شروع میشه. در قسمت قبلی درباره نبرد لایت و ال بود این داستان لایت رو نشون میده و تقابلش با ملو و نیر رو به نمایش میزاره.
ده سال است که جهان توسط دانشمند دیوانه دکتر هال و امپراتوری زیرزمینی اش در آستانه نابودی قرار گرفته است. کوجی کاباتو، ربات غول پیکر مازینگر Z و متحدانش در آزمایشگاه برق فوتون سعی در پایان دادن به جاه طلبی های دکتر هال و بازگرداندن صلح و آرامش به جهان را دارند. کوجی به پیروی از پدر و پدر بزرگش سال هاست دانش آموز آزمایشگاه فوتون است. پروفسور سایاکا یومی که بعد از نخست وزیر شدن پدر کوجی به عنوان جانشین او در آزمایشگاه فوتون در آمده است. برادر کوچکتر کوجی به نام شیرو به عنوان یکی از بهترین و با هوش ترین ربات گردانان آزمایشگاه فوتون می باشد. کوجی با جون هونو ازدواج کرده و او باردار است. کوجی در تحقیقات خود در می یابد که در اعماق خلیج فوجی شکل جدید زندگی از موجودات به لیسا به وجود آمده است که ساختاری بی نهایت دارد و این یک تهدید و یک چالش جدید برای بشیریت است که ممکن است پایان دوران زندگی انسان بر روی زمین شود. دکتر هیل سازنده ربات مازینگر در گذشته با کوجی در مورد یک سلاح بسیار ویژه به نام گِرگان صحبت کرده است و کوجی سعی در تکمیل آن سلاح دارد که دارای قدرتی بسیار خارق العاده است تا بتواند از آن برای استفاده در ربات مازینگر برای نابودی لیسا استفاده کند. پس تلاش های کوجی در آزمایشگاه فوتون آنها ربات خود را ارتقا می دهند آن را مازینگر Z می نامند. و هم اکنون دنیا برای رهایی از نابودی مجددا نیاز به کمک ربات محبوب خود مازینگر Z دارد …
پسری در سرزمین های شمالی به دنیا می آید که به آن پسر قدرت اهدا گردیده است ، پسری که راه سرنوشت درست رو انتخاب می کند که در 5 سالی با از خود گذشتگی پدرش درس فراموش نکردنیی می آموزد نام این پسر شِین باد هست پادشاه هفت اقیانوس (دریا).
وسط دشت پهناوری پوشیده از برف ایستاده بودم. حتی اسمم را به خاطر نداشتم و این که در آنجا چه کار میکردم در فکر و خیالم چیزی جز پوچی فریاد نمیزد که ناگهان هیولایی در مقابلم ظاهر شد و من تنها و در تلاش برای زنده ماندن در حالی که گوشه ای خزیده بودم و ناامید از همه جا انتظار مرگ را میکشیدم دختری با گوش های بزرگ و دمی بلند در مقابلم قرار گرفت و زندگی ام را نجات داد و ...