نوآ مک مانوس کار خود را با دفتر شهردار بوستون برای یک کنسرت رویایی در واشنگتن دی سی ترک می کند، اما در یک روز متوجه می شود که رئیس جدیدش در واشنگتن دیگر نمی تواند او را استخدام کند و دوست دخترش به او خیانت کرده است. نوح که ویران شده به یک شهر عجیب کیپ کاد سفر می کند و به طور غیر منتظره ای خود را در خانه می بیند.
پس از مرگ غیرمنتظره خلبان آنها در اواسط پرواز، داگ وایت (دنیس کواید) باید یک هواپیما را فرود بیاورد و تمام خانواده خود را از خطر غیرقابل عبور نجات دهد...
رابرت یک مامور بازنشسته سیا است که در آرامش در یک استراحتگاه مخفی در جنگل زندگی می کند. یک روز، پسر ش برای ملاقات به اردوگاه میرود - اما دشمن قدیمی رابرت، بالزاری، او را دنبال میکند. در حالی که بالزاری و تیمش یک حمله همه جانبه را آغاز می کنند، پدر و پسر به پناهگاهی با فناوری پیشرفته که دیوارهای فولادی و سلاح های پیشرفته دارد عقب نشینی می کنند...
ری برسلین تیمی بسیار حرفهای از متخصصینی که سالها برای خارج ساختن افراد از غیرقابل نفوذترین زندانهای جهان تمرین دیدهاند ، در اختیار دارد. اما وقتی که یکی از بهترین و در عین حال قابل اعتمادترین همکارانش دزدیده میشود و به داخل یکی از پیشرفتهترین زندانهای ساختهی دست بشر انتقال مییابد ، ری به ناچار به دنبال پیدا کردن ردی از دوستش با استفاده از کمک برخی از همکاران قدیمیاش میرود و…
یک نویسنده مشهور MGTOW مجبور می شود در تعطیلات از خواهرزاده و برادرزاده خود مراقبت کند و با کمک همسایه عاشق کریسمس خود می آموزد که عشق و روح کریسمس را پیدا کند.
در جامعه ای که سخن گفتن از خداوند و قدرتش جرم محسوب می شود یک معلم تاریخ به نام گرس ولس (ملیسا جوآن هارت) که در دبیرستان مشغول تدریس است روزی به دانش آموزان که ا او درباره پرودگار و مسیج سوال کرده بودند، پاسخ می دهد. گرس که می داند سخن گفتن از خداوند در مکان های عمومی و کشور ممنوع است ولی درباره وجود داشتن و قدرتمند بودن خدا سخن می گوید و همین این امر موجب می شود که از دبیرستان اخراج شده و به دادگاه های متعدد برای محاکمه فرستاده شود...
در راتلند کانتری ، بنجامین پسری شش ساله توسط یک روانی ربوده می شود. پدر بنجامین دزدیدن بچه اش را می بیند و به دنبال کامیون می دود ولی نمی تواند به آن برسد. بعد از چندین روز پلیس آن فرد را دستگیر می کند و می بیند که بنجامین به قتل رسده است. دادگاه او را به 25 سال زندان محکوم می کند ولی پدر مادر بنجامین آن حکم را نمی پذیرند و تصمیم می گیرند خودشان آن فرد را مجازات کنند و …
پس از اینکه یک جوان برای پوشاندن اشتباه خواهرش در یک مرکز روانی بستری میشود، با دکتری روبرو میشود که بیمارانش را به روانپریشهایی گوشتخوار تبدیل میکند.
کیت دختر نوجوان و زیبایی است که با مادرش زندگی می کند و در زمینه برقراری ارتباط اجتماعی تجربه ای ندارد . مادر کیت زنی بی توجه به مسائل اخلاقی است که هر بار که در یک رابطه عشقی شکست می خورد از محل اقامتشان به جای دیگری نقل مکان می کند و بنابراین کیت همیشه دختری تنها بوده و هیچ دوستی ندارد . از سوی دیگر جان تاکر که پسری خوش تیپ و خوش هیکل و کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه است و تجربه زیادی در ارتباط با دختران دارد همزمان با سه تا از دخترهای مدرسه به اسامی هیدر ، کری و بت دوست می شود و در ادامه هر سه آنها را رها می کند . دخترها که متوجه این موضوع شده اند با هم متحد شده و تصمیم می گیرند از جان انتقام بگیرند . بنابراین آنها نقشه ای طرح می کنند که کیت را به نحوی با جان آشنا کنند و سپس کاری کنند که کیت او را رها کند تا دل جان بشکند اما در ادامه مشخص می شود که کیت و جان واقعاً دلباخته هم شده اند.
داستان این سریال کمدی در مورد دو زن جوان است که شانسشون رو از دست دادن و در یک ناهار خوری به عنوان پیشخدمت مشغول به کار میباشند. این دو دختر رابطه ی دوستانه ای با هم برقرار میکنن و تصمیم میگیرن که پولهاشون رو جمع کنن و خودشون یک کافی شاپ کوچیک بزنن.واسه همین برای جمع کردن پول شروع به تلاش کردن و انجام کارهای مختلف میکنن و…