داستان فیلم درباره دختری جوان است که افکار سنتی و قدیمی دارد و دنبال نیمه گمشده خود میگردد و از طرف خانواده تحت فشار است که باید در اولین فرصت ازدواج کند…
حنیفه از دانشکده بهداشت فارغ التحصیل شده و در بیمارستان شهر برای پرستار شدن شروع به کار کرده و به همراه خواهر متضاد خودش خدیجه ، در یک شهر محافظه کار در حال زندگی کردن هستند . هر اندازه که حنیفه خجالتی و درونگرا است خدیجه به همان اندازه شیطون ، حرف گوش نکن و خودسر است . در حالیکه حنیفه از روی عشقش به ادبیات به شکل پنهانی یک دفتر شعر به همراه دارد ، خدیجه در حد فراموش کردن همه آدم های اطرافش مجذوب آهنگ خواندن است . یک روز تارِک پسر قائم مقام جدید به مرکز شهر می آید و زندگی هر دو خواهر از آن روز به بعد به طور کلی عوض میشود …
مادری سالخورده به همراه دختر میانسالش از فلسطین به استانبول ترکیه میرود تا با برخی از اقوام خود ملاقات کند. این داستان و سایر داستان های کوتاه سرنخی از شهر استانبول به ما می دهد.
"سدیک" جوانی سرکش است که در دانشگاه به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده و تبدیل به یک خبرنگار جناه چپ در دهه 70 می شود در حالی که پدرش دوست داشته او مهندس کشاورزی شده و کنترل مزرعه خانوادگی شان را به عهده بگیرد.در صبح 12 سپتامبر سال 1980 وقتی کشور درگیر یک کودتا است آنها نمی توانند خود را به بیمارستان و پزشک برسانند و...
فؤاد به دلیل مشکلات مالی خانوادهاش، مجبور به ازدواج با زنی ثروتمند میشود، در حالی که عاشق زن دیگری است. پس از از دست دادن بهترین دوستش، او به مقابله با شرایط موجود برمیخیزد و با عواقب دردناکی روبهرو میشود.
علی طاهر، اکنون 130 ساله; هنگامی که او تصمیم مهمی در مورد زندگی خود می گیرد، با هاریکا روبرو می شود. پس از این برخورد و آشنایی، صفحه جدیدی هم برای هاریکا و هم برای کمال باز می شود.