ویکتور (با بازی مارک ال. یانگ)، مرد جوانی است که به نقاط ضعف آرمانهای آرمانشهری در جامعه هیپیها، جایی که بزرگ شده است، پی میبرد. مادر ویکتور (با بازی اندی مکداول) حامی مالی این جامعه است؛ جایی که گورو (استاد مذهبی) آن، اینسلی (با بازی روتخر هاور)، زنان را با تکنیکی که به آن «دویدن» میگوید، هیپنوتیزم و اغوا میکند. اینسلی ذهن این زنان را دستکاری میکند تا بدن خود را در اختیار او بگذارند.
«مگ آلتمن» که به تازگی طلاق گرفته است و دخترش سارا یک خانه جدید در نیو یورک میخرند و خانه ای که میخرند دارای یک اتاق امن هست که غیر قابل نفوذ است. زمانی که سه سارق وارد این خانه می شوند مگ و دخترش به این اتاق می روند، اما این کار مشکل را حل نمیکند و سارقان میدانند که سارا کجاست و چیزی هم که میخواهند در این اتاق هست که...
یک خواننده جوان با یک دی جی قرار می گیرد که به او کمک می کند وارد تجارت موسیقی شود، اما رابطه آنها با بالا رفتن او به یک ستاره فوق العاده پیچیده می شود...
هنگامی که به او یک وظیفه غیرممکن داده می شود ، یعنی نوشتن راهنمای یک زن مجرد برای عشق و رابطه جنسی در طی بیست و چهار ساعت ، یک نویسنده مجله برای الهام بخشیدن به زندگی خود روی می آورد...
«آلن» (اسميت)، پسر يک صاحب اسباب بازي فروشي، تعدادي از اسباب بازي هاي جديد را به جان هم انداخته است: «کاماندوهاي ويژه» عليه «گورگونيت ها». اما آن چه «آلن» نمي داند اين است که اين اسباب بازي ها طوري طراحي شده اند که بتوانند حرکت کنند، لب بزنند و سخن بگويند. هدف کاماندوهاي ويژه، نابودي «گورگونيت ها» ست...
هری دابز (تام برنگر)، بازپرس خصوصی ، با مشتری جدید خانم دولان (آن آرچر) ملاقات می کند که از او می خواهد معشوق بدرفتارش را دنبال کند. اما هری تصمیم می گیرد به طور کامل یک شخص متفاوت را دنبال کند - یک شخصیت مرموز که زندگی دوگانه ای دارد (تد لوین). با این حال...
افراد مشهور و خلاق - از جمله موسیقیدان دیوید برن، هنرمند اسپالدینگ گری، کمدین ساندرا برنهارد، فعال رادیکال ابی هافمن، و شاعر آلن گینزبرگ - اولین تجربیات جنسی خود را به یاد می آورند...
: "مک" یک دلال مواد غیرعادی است.دوست قدیمی او "نیک" که به تازگی پلیس شده است ماموریت دارد او را دستگیر کند."مک" به "جوان" مدیر یک رستوران به شدت علاقه مند است."نیک" به او نزدیک شده تا بیشتر درباره معاملات "مک" اطلاعات کسب کند و...
زن جوانی در شهر نیویورک پرسه میزند و به طور تصادفی با تعدادی شخصیت و محیطهای عجیب برخورد میکند که نمایانگر مناطق «زیرزمینی» شهر هستند. او استند آپ کمدی را در سنترال پارک، حراج فحشا، مراسم وودو، کلوپ S&M و تعدادی از هنرمندان اجرای بسیار جالب می بیند. اینها تنها تعدادی از مناظر و صداهای نیویورک است..
یک مهماندار هواپیما به نام کاساندرا بودِن در اتاق هتل خود بیدار می شود و در کنار خود یک جسد می بیند و از شب قبل چیزی به یاد نمی آورد. او از ترس با پلیس تماس نمی گیرد و صبح خود را مثل اینکه اتفاقی نیوفتاده است ادامه می دهد و با دیگر مهمانداران و خلبانان برای سفر به فرودگاه می رود. در نیویورک با ماموران اف بی آی رو در رو می شود و...
این سریال بیشتر بر مشکلات خانواده ها در عصر جدید می پردازد ، زندگی با نژادهای مختلف ، سن های مختلف، اعتقادات مختلف و جنس های مختلف. در خانواده مدرن تضاد ها بیشتر از هر روز نمایان می شود و فاصله بین نسل ها بیشتر و بیشتر. همین تضاد هاست که ما را به خنده وا می دارد. در خانواده مدرن هر کس سعی می کند تا خود را با شرایط خانواده تطبیق دهد ولی هر چه بیشتر تلاش می کند شرایط کمیک تری خلق می شود…