در انتهاي جنگل هاي داخلي امريکا، گروهي از سربازان جنوبي به سرکردگي «سروان پي ير کوردونا» (ريورو) و هم راهش، «توسکارورا» (ميچم)، محموله اي از طلا را از قطار شمالي ها مي دزدند و «سرهنگ کورد مک نالي» (وين) را نيز گروگان مي گيرند. پس از جنگ و در ملاقاتي دوباره، «مک نالي» از «کوردونا» نام خائناني از ميان شمالي ها را که جاي محموله ي طلا را لو داده بودند مي خواهد...
"جان چیسام" به عنوان یکی از بنیانگذاران شهر لینکولن، با آمدن "لاورنس مورفی" به مقاصد سوال برانگیز به فروشگاه، بانک و زمینهای شهر به شدت نگران می شود. او به همراه یکی از مزرعه داران درستکار تلاش می کنند با استفاده از قانون در مقابل "مورفی" قرار بگیرند اما او قانون را بدست دارد و...
در سال ۱۸۳۶ ژنرال “سانتا آنا” و ارتش مکزیک در تگزاس پیشروی می کنند. برای متوقف کردن او ژنرال “سم هیوستون” باید زمان کافی داشته باشد تا بتواند ارتشش را نظم دهد. برای بدست آوردن این زمان او به کلنل “ویلیام تراویس” دستور می دهد به ماموریتی کوچک برای بستن راه ارتش مکزیک برود و...
داستان مردی که مورد اصابت گلوله قرار گرفت، دزدیده شد و به زندان افتاد که برای ربودن محموله بزرگ طلا از مردی که به او ظلم کرده بود، برمی گردد. طلا در یک واگن زرهی به نام واگن جنگی حمل می شود.
دامدار ثروتمند جورج واشنگتن . مکلینتاک از قدرت و نفوذ خود در قلمرو برای حفظ صلح بین کشاورزان، دامداران، غارتکنندگان زمین، هندیها و مقامات دولتی فاسد استفاده میکند...
سرتیپ "ژنرال فرانک دی.مریل" سه هزار داوطلب آمریکایی را که به "غارتگران مریل" مشهور هستند، پشت خطوط ژاپنیها در برمه هدایت می کند تا جنگ را به نفع خود به پیش ببرند...
ارتش آمریکا از طرف اقوام زندانیان سفید پوست "کومانچیها" تحت فشار است تا آنها را آزاد سازد. یک مارشال فاسد، "گوتری مک کیب" توسط یکی از گروهبانان ارتش متقاعد می شود تا در مذاکره با آنها به او کمک کند.اما فقط دو اسیر آزاد می شود و...
برده ای به نام «اسپارتاکوس» به خاطر اندام ورزیده اش به عنوان گلادیاتور انتخاب می شود تا آموزش ببیند. مربی و تمامی ساکنان آن مکان که اسپارتاکوس در آن آموزش می بیند مردان خبیثی هستند که برای جان برده ها و کنیز ها ارزشی قائل نمی شوند. در این بین اسپارتاکوس با زنی آشنا می شود که کنیز است. بعد از مدتی به خاطر برخی مسائل اسپارتاکوس مربی خود را می کشد و با دیگر برده ها از مکان آموزش که مانند زندان است می گریزند...
"ستوان تام کانرتل" برای دفاع است "گروهبان" برکستون" سربازی سیاه پوست که متهم به تجاوز و قتل است فرستاده می شود.داستان از دادگاه آغاز شده و از طریق فلشبک هایی روایت می شود...
مارتین، پس از اینکه چند سال قبل به قصد کشتن قاتل پدرش از آمریکا به مکزیک فرار کرده ، حالا به تگزاس میرود تا برای رئیس مکزیکی خود یک معامله اسلحه انجام دهد. در طول مسیر پای مارتین مصدوم می شود و وقتیکه او در حال بهبودی است، به کاروان حمل اسلحه دستبرد زده می شود و...
"باربارا استانویک" گله داری مقتدر به همراه مزدوران هفتیرکشش بر منطقه آریزونا جکمرانی می کند.وقتی کلانتری جدید از راه رسیده و تصمیم می تغییر اوضاع می گیرد او موقعیت خود را در خطر می بیند و...
کلانتری سابق خودش را در مرگ همسرش که در جریان سرقتی کشته شده مقصر می داند.او با خود عهد میکند هفت مردی را که مسئول این اتفاق میباشند پیدا کرده و به قتل برساند...