یک اسب دوان سابق، یک فاحشه سابق، یک تفنگچی، یک گاوچران سالخورده و یک جنتلمن انگلیسی وارد یک مسابقه اسب دوانی 700 مایلی در صحرای جنوب غربی در سال 1908 می شوند...
خدمه دیوانه مکهیل تصمیم میگیرند از قایق PT خود به عنوان یک سالن شرطبندی خارج از مسیر استفاده کنند و زمانی که به چند تفنگدار دریایی بدهکارند و اسبی که خریدهاند باعث میشود یک زیرزمین ژاپنی به گل نشسته، دچار مشکلات زیادی شوند.
عده اى كهنه سرباز آمريكايى به رهبرى « دانى اوشن » ( سيناترا ) تصميم مى گيرند كه از آموخته هاى نظامیشان استفاده كنند و هم زمان، در شب سال نو، به پنج كازينوى لاس و گاس دستبرد بزنند.
ویل استاکدیل، یک روستایی سادهلوح، به نیروی هوایی فراخوانده میشود. او آنقدر احمق است که نمیفهمد رفتارش همه اطرافیانش را دیوانه میکند، به ویژه سرجوخه کینگ...
"افرایم کابوت" مردی سالخورده است که علاقه زیادی به مزرعه جدید خود دارد. پسران دو همسر قبلی "کابوت"، از او متنفر بوده اما علاقه زیادی به مزرعه نشان می دهند. وقتی او همسر جدیدی به نام "آنا" به خانه می آورد، "ابن" که مادرش مالک بیشتر مزرعه بود، وحشت زده می شود و ...
تیجونا شهری است که جرم، پلیدی و فساد سرتاسر آن را فرا گرفته. خلافکاران محلی مکزیکی هر کسی را که قصد بهبود وضعیت این شهر را داشته باشد، متوقف می کنند اما یک سردبیر شجاع روزنامه آن ها را به چالش می کشد...
در اوایل دهه 40، زنی درست زمانی که جنگ جهانی دوم شدت پیدا کرده، از شهر فرار می کند. مامی در هاوایی مستقر می شود و امیدوار است زندگی جدیدی را آغاز کند و...
« دكتر بنل » ( مكارتى ) پس از سفرى كوتاه ، به شهر كوچك محل زندگىاش بازمى گردد و پيله هاى عظيمى كه موجوداتى انسان نما از آنان خارج مى شوند ، او را متوجه اين نكته مى كند كه « بدل »های فضایی جايگزين انسانهاى واقعى شدهاند...
یک کهنهسرباز که قصد بازگشت به خدمت را دارد، با این واقعیت روبرو میشود که هم در آزمون پزشکی مردود شده است و هم همسرش به ارتش پیوسته است. او برای فرار از این وضعیت، به هاوایی میرود و در آنجا نقشه شومی را طرح میکند.
در کانزاس، از ترس جنگ دیگر هند، کلانتر بت مسترسون، مارشال وایات ارپ و داک هالیدی به نیروهای خود می پیوندند تا تنش ها را بر سر زمین های چرای بین هندی ها و گاوداران حریص از بین ببرند...
"پیتر پاتر" از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شده و به سمت غرب می رود تا دارائیهای پدر خود را بدست آورد. او وقتی به شهر می رسد متوجه می شود همه اهالی شهر از پدرش طلبکار بوده و همه دارائیهای او از بین رفته است...
زورو همیشه نقابی سیاه به صورت داشت و شنل می پوشید ، به داد مردم فقیر می رسید و حق انان را از حاکم سنگدل و گروهبان گارسیا ی بزدل می گرفت ! و وقتی دخل یکی آدم بد ها را می آورد ، با سه ضربه شمشیر حرف Z را روی او حک می کرد! زورو (Zorro) شخصیتی داستانی است که جانستون مک کالی در سال ۱۹۱۹ خلق کرد، زورو که در زبان اسپانیایی معنای روباه دارد …