راکی و دن ، دوستان دوران جنگ ، پلیسِ ماشینهای متحرک هستند که شبانه کار می کنند. دن آدم بدبینی است که به همه قانون شکنان به عنوان کف پا نگاه می کند. راکی احساس آرامش بیشتری می کند اما ...
جوخه ای از نیروهای ویژه مامور می شوند با چتر نجات در جنگلهای دورافتاده برمه فرود آمده و یک ایستگاه رادیویی مهم برای ژاپنیها را نابود کنند اما همه چیز به خوبی پیش نمی رود و...
یکی از خلبانان اسبق جنگ جهانی دوم یعنی مات برنان، به عنوان خلبان آزمایشی یک شرکت هواپیمایی تجاری، انتخاب میشود. مات با دوست دختر قدیمی خود یعنی جو هالووی (Jo Holloway) برخورد میکند. وی در بخش پذیرش این شرکت کار میکند و ...
"بایرون اورلوک" بازیگر سالخورده فیلمهای ترسناک است که احساس می کند یک ناهنجاری است. در مقایسه با جرم و جنایت زندگی واقعی، فیلمهای او بسیار آرام هستند. در این حین "بابی تامسون" دست به کشتار بزرگی می زند و....
ايرما، فاحـشهای در يكی از محلههای فقير پاریس است. نستور پاتو كه افسر پليس است، برای اجرای قانون به كازانووا می آيد اما به دليل بدشانسی از كار اخراج میشود. آشنايی نستور با ايرما، مسير جديدی را در زندگی هر دوی آنها میگشايد.
مت وید از زندان فرار میکند و سعی میکند برادرش بیل، یک تفنگچی را متقاعد کند که در یک بازداشتگاه شرکت کند. بیلی امتناع میکند اما مت او را مجبور می کند همراه با گروه سوار شود. بیلی با برادرش دعوا می کند و به طور تصادفی او را می کشد، در حالی که مت در سن نوجوانی...
کلنل نیروی هوایی "شنون" مامور می شود تا "آنا" یکی از خلبانان خائن شوروی را اسکورت کند. او عاشق "آنا" می شود اما "آنا" نقشه دارد او را به شوروی تحویل دهد و...
داستان فیلم در مورد “نورمن مین” بازیگری که شهرتش رو به افول است با “استر” خواننده ای جوان آشنا می شود.رابطه آنها گسترش می یابد اما وقتی “استر” پله های موفقیت را طی کرده و “نورمن” افول می کند تنش وارد رابطه شان می شود…….
"چاک اومالی" پدری جوان پیش از پیوستن به روحانیون کاتولیک زندگی رنگارنگ از ورزش،موسیقی و روابط عاشقانه داشت. اما او مطمئن است که انتخاب درستی کرده است. پس از پیوستن به یک گروه محلی او با دانش خود به گروهی از کودکان کمک می کند راه زندگی خود را پیدا کنند...
راستی (Rusty) وقتی تو یه حمله سرخپوستی پدر و مادرش رو از دست داد، یتیم شد. سربازای پایگاه آپاچی تو آریزونا اون و سگش رین تین تین رو به فرزندی قبول کردن و باهم تونستن تو مسا گرانده (Mesa) و اطرافش نظم و قانون رو برقرار کنن.