الکس روگان، بازیکن خبره بازی های ویدیویی، در یک ماشین یدک کش زندگی می کند و آینده امیدوارکننده ای ندارد. یک روز او با "سِنتااوری "، یک تکاور بیگانه آشنا می شود که می خواهد او را به عنوان خلبان ستاره جنگنده استخدام کند...
پاریس، سال 1934. یک خواننده ی زن انگلیسی (اندروز) و مردی پا به سن گذاشته به نام «تادی» (پرستن) بی کار و گرسنه اند. «تادی»، با تصمیمی الهام گونه، زن را به صورت مردی خواننده – رقصنده به نام «ویکتور – ویکتوریا» که از زنان تقلید می کند، در می آورد!
تهیه کننده یک فیلم که شکست بزرگی را به همراه داشت، سعی میکند با تغییر دادن فیلمش به عنوان یک محصول وابسته به عشق شهوانی، زندگی حرفهای خود را نجات دهد...
در یک مدرسه انحصاری پسرانه، یک معلم جدید ورزش به دعوای دو مربی مسنتر کشیده میشود و متوجه میشود که همه چیز در مدرسه آنطور که به نظر میرسد بیتفاوت، آرام و بیضرر نیست...
لاکسی یک منجی کشتی اهل فلوریدا است که عاشق کاپیتان یکی از کشتی هایی شده است که در ساحل کی وست خراب شده بود. رابطه ی عشقی آن ها بعد از ورود فرد دیگری به این رابطه، پیچیده شده و در نهایت به اتفاقی غم انگیز ختم می گردد...
"هارولد هیل" کلاهبرداری با اعتماد به نفس است که به شهری وارد شده و قصد دارد با روشهای همیشگی خود اهالی شهر را فریب داده و با پول بگریزد.او به آنها پیشنهاد تشکیل یک گروه رژه پسران را می دهد اما در حقیقت هیچ مهارتی در موسیقی ندارد.اما همه چیز طبق نقشه پیش نمی رود و......
وقتی یک غریبه مشکوک وارد شهر می شود تا به دوست جدید خود بپیوندد، همه تصور می کنند او هفتیرکشی مزدور است. اما در حالیکه تازه وارد با طبیعت بی قانون تجارت دوست خود آشنا می شود، آن دو تبدیل به دشمنان قسم خورده هم می شوند و...
وقتی "فیلیپ ریون" آدمکشی مزدور، به یک باجگیر و همدستش شلیک کرده و آنها را قتل می رساند، او توسط کارفرمایش که با جاسوسان خارجی کار می کند گرفتار می شود...
"داستی ریورز" رنجر تگزاس در دهه 1880 در جستجوی "ژاک کوربیو" که متهم به قتل است به کانادا سفر می کند.او در میان بومیانی که قصد جدایی از کشور را دارند سرگردان می شود و...
سه پسر خانواده ى « ژست » تحت قیمومیت زن مهربانى به نام « پاتریشا براندون » ( تاچر ) هستند که از آنان مراقبت مىکند. « براندون » به خاطر بدهىهایش مجبور مىشود الماس گرانبهاى « آب آبى » را بفروشد. اما یکى از برادران ، « بوژست » ( کوپر ) متوجه مىشود که « براندون » الماس را با الماس بدلى عوض مىکند. سالها بعد « بوژست » براى جلوگیرى از رسوایى « براندون » الماس قلابى را مىدزدد و به لژیون خارجى ملحق مىشود. سپس از برادرهایش نیز مىخواهد تا به او بپیوندند.
سال 1870 . یکى از مدیران شرکت راه آهن وسترن یونیون ، « جف باتلر » ( مکرى ) ، به دختر یکى از مهندسان شرکت ، « مالى موناهان » ( استانویک ) ، دل مىبندد. در حالى که سیاستمدار نابکارى که منافعى در شرکت رقیب ، راه آهن سنترال پاسیفیک ، دارد با کمک خلافکارى به نام « سید » ( دانلوى ) به قصد خرابکارى وارد عمل مىشود.