خلافكارى به نام » ديو كانوى « ( فورد ) هر روز يك سيب از » آنى « ( ديويس )، پيرزن فروشنده ى دورگرد و دائم الخمر مى خرد، چون تصور مى كند كه با اين كار خودش را از گزند مافيا در امان نگه مى دارد. تا اين كه دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با اين تصور كه مادرش خانمى ثروتمند است، مى خواهد به ديدنش بيايد. حالا » ديو « و عده ى بسيارى دست به دست هم مى دهند تا از » آنى « يك » خانم « بسازند.
قماربازی در نیویورک مجبور است یک مبلغ مذهبی خونسرد را به هاوانا ببرد،اما آنها عاشق یکدیگر شده و معلوم می شود شرط بندی انگیزه ای پنهان برای تامین هزینه های یک بازی دارد و...
خواننده متکبر "گری میچل" از تمدید قرارداد رادیویی خود امتناع می کند. به همین دلیل "داگ بلیک" تصمیم می گیرد شخص جدیدی را برای جایگزین کردن او پیدا کند و...
هواپیمای حامل پلیس و گانگسترها در جنگلی سقوط می کند و در آنجا دختری سفیدپوست و پدرش را پیدا می کنند که دوازده سال پیش در یک سانحه هوایی دیگر از دست داده اند. پدر و دختر بی سر و صدا با بومیان زندگی می کنند، اما مشتاق بازگشت به تمدن هستند، زیرا دختر دارای املاک و ثروت زیادی است که می تواند ادعا کند. او با خلبان معامله می کند
"سندباد" قصه گویی است که ماجراهای بزرگی در مورد خود تعریف می کند. اما راست و دروغ بودن آنها را هیچکس نمی داند. در این فیلم هشت ماجراجویی او توسط شخص خودش روایت می شود...
"جرج تیلور" از جنگ جهانی دوم با فراموشی بازمی گردد.پس از بازگشت به لس آنجلس، در تلاش برای پیدا کردن هویت قدیمی خود، او وارد پرونده قتلی سه ساله و جستجو برای پیدا کردن دو میلیون دلار گمشده می شود...
وقایع فیلم از آنجایی آغاز میشود که پس از سرقت از یک بانک ، پولهای دزدیده شده از بین میروند و بازپرس بیمه و همچنین پلیس و سارقان بازمانده، به دنبال این غنیمتها میروند...
هری مورگان و دوست الکلی خود "ادی" در جزیره "مارتینی" گروهی هستند که به مردم قایق اجاره می دهند. اما از زمان وقوع جنگ جهانی دوم کار و بار آنها رونق ندارد. "هری" قصد دارد تا به یک رهبر گروه مقاومت فرانسوی و همسر او کمک کند تا بطور مخفیانه به جزیره وارد شوند ...
یک گانگستر اهل نیویورک که به خدمت سربازی فراخوانده می شود، از خدمت سربازی می گریزد. اما وقتی با جاسوسان خارجی که قصد سرقت اسرار نظامی آمریکا را دارند، روبرو می شود، به وطن پرست تبدیل می شود و ...
بعداز یک تصادف، یک مرد نیویورکی مبتلا به فراموشی با تعامل با افرادی که به نظر می رسد او را به خوبی می شناسند، به حقیقت زشت هویت واقعی و گذشته خود پی می برد...
اندی تیلور، کلانتر بیوه شهر میبری، در کنار پسرش اوپی و عمه بی زندگی آرامی را سپری میکند. نبود جرم و جنایت در شهر، فرصتی برای اندی فراهم میکند تا به فلسفهبافی بپردازد و گاه و بیگاه، پسرعمویش، معاون بارنی فایف را که شخصیتی عصبی دارد، آرام کند.