"میس بیشاپ" که خود را به عنوان مامور اعدام معرفی کرده وارد شهری می شود تا گروهی راهزن از جمله برادر خود را از چوبه دار نجات دهد.او از برادر خود می خواد تا جرم و جنایت را کنار بگذارد.کلانتر شهر آنها را تا مکزیک تعقیب می کند و...
»لوک جکسن« (نیومن) به جرم شکستن دستگاه های پارکومتر در یکی از شهرهای کوچک جنوب امریکا به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم می شود. او در زندان ابتدا به دلیل خونسردی بیش از حدش مورد نفرت »درگلاین« (کندی)، زندانی گردن کلفت، قرار می گیرد. اما خیلی زود حس احترام »درگلاین« را جلب می کند و با هم اقدام به فرار می کنند…
جنگ جهاني دوم، سال ۱۹۴۴. «سرگرد رايسمن» (ماروين)، افسر امريکايي مستقر در انگلستان، مأموريت مي گيرد که با استفاده از دوازده سرباز محکوم (به دليل قتل، تجاوز يا دزدي)، قصري در فرانسه ي اشغال شده (محل گرد آمدن تعدادي از امراي ارتش آلمان) را منفجر کند.
در جریان جنگ جهانی دوم، یک کارخانه کنسرو سازی برای خرید بخش عظیمی از زمین های کشت نشدهی گرجستان وارد مذاکره میشود. قسمت عمده ای از آن زمین ها در اختیار زنی بنام Julie Ann می باشد که...
پس از سقوط یک هواپیمای شرکت نفت در صحرا، بازماندگان توسط یکی از مسافران که یک طراح هواپیما است که قصد دارد برای آنها یک هواپیمای قابل پرواز از لاشه هواپیما بسازد، امیدوار می شوند...
"چارلی اندرسون" به همراه شش پسر، یک دختر و عروسش در مزرعه ای در ویرجینیا با آرامش زندگی می کند.او اجازه نمی دهد پسرانش به ارتش پیوسته و به جنگ داخلی بروند.در همین حین دخترش با یک گروهبان ارتش ازدواج می کند اما او به خط مقدم اعزام می شود و...
یک حسابدار ناگهان دچار فراموشی می شود. به نظر می رسد این مربوط به خودکشی رئیس او باشد. اکنون برخی از اراذل و اوباش خشن برای بدست آوردن وی بیرون هستند...
خدمه دیوانه مکهیل تصمیم میگیرند از قایق PT خود به عنوان یک سالن شرطبندی خارج از مسیر استفاده کنند و زمانی که به چند تفنگدار دریایی بدهکارند و اسبی که خریدهاند باعث میشود یک زیرزمین ژاپنی به گل نشسته، دچار مشکلات زیادی شوند.
لوسی هاربین پس از کشتن شوهرش و معشوقه اش، 20 سال را در بیمارستان روانی سپری می کند. پس از آزادی، او با دخترش کارول زندگی می کند که در کودکی شاهد قتل ها بود...
پاریس. «رجى لامبرت» ( هپبرن ) هنگام بازگشت از سفرى تفریحى با جنازه ى شوهرش روبه رو مى شود. چهار مرد به دنبال رجى هستند و مردى ( گرانت ) به كمكش مى آید كه معلوم نیست قهرمان است یا جاسوس یا قاتل...
» جک برنز « ( داگلاس ) کابوى تنها به آلبوکرکى مى آید تا دوستان قدیمى اش، » پل « ( کین ) و » جرى باندى « ( رولندز ) را ببیند. » جرى « به او مى گوید که شوهرش به جرم کمک به ورود غیرقانونى مکزیکى ها به خاک آمریکا زندانى شده است. » جک « براى رفتن به زندان و کمک به » پل «، عمدا دعوایى در کافه به راه مى اندازد. اما در زندان مى فهمد که » پل « قصد دارد محکومیت کوتاهش را بگذراند...