«اوکوی» یک دکتر خوش قلب نیجر، و «سنای» خدمتکاری ترکی، هردو در هتلی در لندن مشغول به کار هستند. معاملات مواد مخدر، و انواع خلاف در این هتل صورت می گیرد، اما زمانی که اوکوی یک قلب انسان را در یکی از توالت های هتل می یابد، متوجه میشود که چیزی فراتر از جرایم رایج در این هتل جریان دارد...
نیک، یک بازیکن جوان فوتبال اسکاتلندی است که در شهر بزرگ زندگی می کند. او با کارن آشنا می شود و آن دو عاشق هم می شوند و با هم زندگی می کنند. اندکی بعد، نیک علائم بیماری جدی را نشان می دهد. از آنجایی که بدنش به آرامی در معرض مولتیپل اسکلروزیس قرار می گیرد، او طیف گسترده ای از احساسات ناهموار را تجربه می کند و در این فرآیند به خود و کسانی که او را دوست دارند، قدرت ادامه دادن می دهد.
کي از سرکردگان مافياي روسيه در يورش مشترک «کارتر پرستن» (پواتيه)، مأمور FBI و يکي از افسران اطلاعاتي روسيه، «والنتينا کوسلووا» (ونورا) کشته مي شود. مافيا نيز براي انتقام، يک قاتل حرفه اي معروف به «شغال» (ويليس) را استخدام مي کند تا رئيس FBI را بکشد...
«ایس ونتورا» پس از موفق نشدن در نجات یک راکن، مدتی را در یک معبد میگذراند اما شخصی «بنام فالتون گرینوال» به سراغش می آید و با پیشنهاد مبلغ بالایی او را برای پیدا کردن یک خفاش سفید استخدام میکند...
دکتر هو، یک کاوشگر بیگانهی مسافر زمان، توسط مردمش، اربابان زمان، فرستاده میشود تا شهری کوچک در انگلستان را از حکومت استبدادی نژادی از موجودات گدازهای بیگانه به نام شالکا آزاد کند.
خانواده ای در حال تدارک دیدن تولد ۴۰ سالگی پدر خانواده به نام هکتور هستند. اما همه چیز از ، بعد از رسیدن مهمان ها شروع می شود و هنگامی که بچه ها مشغول بازی در حیاط هستند حرکت یکی از آنها اعصاب هری ، پسر عموی هکتور را بهم می ریزد. تا جایی که..