در این قسمت از داستان، ماجراهای «بیلبو باگینز»، «تورین اوآکنشیلد» و گروه دوارف بازگو می شود. آنها همگی با هم متحد می شوند تا سرزمین خود را از اسماگ اژدها پس بگیرند. ارتشی که آنها تشکیل می دهند، ارتشی قدرتمند است اما در مقابل اسماگ هم از نیروهای اهریمنی خود استفاده می کند تا زنان، کودکان و مردان بی دفاع را با جادوی خود سپر بلا کند...
دورف ها و بیلبو و گندلف موفق شدند که از کوه مه گرفته فرار کنند و همچنین بیلبو توانست حلقه را به دست بیاورد حال آنها سفر خود را در راه رسیدن به طلاهایی که اژدهای خوفناک از آن محافظت می کند ادامه می دهند و ...
داستان فیلم قبل از قصه کتاب سه جلدی ارباب حلقهها اتفاق میافتد و نوعی پیشدرآمد بر آن مجموعه فیلم است. داستان حدود 60 سال بین هابیت و یاران حلقه، اولین قسمت سهگانه ارباب حلقهها را دربر میگیرد. بیلبو باگینز شخصیت اصلی داستان برای پیدا کردن یک گنجینه در سفری پرماجرا با گندالف همراه میشود و در نهایت حلقه را پیدا میکند. فیلم اول رویدادهای کتاب هابیت را دربر بگیرد و فیلم دوم در فاصله 80 سال بین آن رمان و اولین کتاب سهگانه حلقه روی دهد ...
سال 1975 در دهکده ای کوچک پسری هفده ساله به نام الیستر بر اثر اختلافات مذهبی یکی از همسایه های خودشان که پسری نوزده ساله به نام جو گریفین بود را به قتل می رساند. جیم که آن موقع یازده ساله داشته است شاهد قتل بوده و اکنون پس از سال ها نتوانسته ضربه ی روحی آن ماجرا را فراموش کند. الیستر به اعدام محکوم شد ، اما پس از دوازده سال آزاد می شود و اکنون الیستر سعی می کند تا به جبران این اشتباهش که او را سال ها آزار داده است بپردازد. اکنون می خواهد به ملاقات جیم برادر کوچکتر کسی که کشته است برود …
اخلاق، انسان بودن و روح وقتی مطرح می شود که یک کودک 7 ساله درست چند روز قبل از تبدیل واحد پولی به یورو، کیسه ای پوند پیدا می کند و می آموزد که ما واقعاً از چه چیزی ساخته شده ایم....
فیلم به طور مستند گونه اتفاقات ناگواری که منجر به حادثه ای در 30 ژانویه 1972 در ایرلند شمالی شده است را نشان می دهد.در این اتفاق به گروهی معترض به رهبری "ایوان کوپر" از طرف سربازان بریتانیایی تیراندازی شده که منجر به کشته شدن 13 نفر شد...
برنده خوش شانس مسابقه بخت آزمایی ملی "ند دیواین" به دلیل شوک این خبر جان خود را از دست می دهد.وقتی ماموران بخت آزمایی برای تائید برنده مسابقه وارد عمل می شوند،بهترین دوست او تصمیم می گیرد پولها را خود به دست بیاورد.اما نقشه او دچار مشکل می شود و...
نیک، یک بازیکن جوان فوتبال اسکاتلندی است که در شهر بزرگ زندگی می کند. او با کارن آشنا می شود و آن دو عاشق هم می شوند و با هم زندگی می کنند. اندکی بعد، نیک علائم بیماری جدی را نشان می دهد. از آنجایی که بدنش به آرامی در معرض مولتیپل اسکلروزیس قرار می گیرد، او طیف گسترده ای از احساسات ناهموار را تجربه می کند و در این فرآیند به خود و کسانی که او را دوست دارند، قدرت ادامه دادن می دهد.
در دوران جنگ در بوسنی، ̎مایکل هندرسن̎ فرستادهٔ ویژهٔ یکی از شبکههای تلویزیونی بریتانیائی همراه تصویربردارش، و تهیهکنندهاش در ̎وکووار̎ مستقر هستند و گزارشهائی را از سقوط شهر برای شبکهشان میفرستند. ̎وکووار̎ زیر آتش توپخانهٔ نیروهای دشمن است که در تپههای اطراف موضع گرفتهاند. ̎هندرسن̎ به یتیمخانهای برمیخورد که در خط مقدم جبهه قرار گرفته و مدام در معرض آتشبازی دشمن است. او از شرایط وحشتناکی که بچهها در آن گرفتار آمدهاند، گزارشهائی تهیه میکند و در آنها از جوامع بینالمللی میخواهد که بچهها را به مکانهائی امنتر انتقال دهند. اما تداوم بیتفاوتی عمومی به این وضعیت باعث میشود دیگر نتواند به بیطرفی حرفهایاش پایبند بماند و تصمیم میگیرد به هر ترتیب که شده یکی از بچهها را مخفیانه از آنجا خارج کند و به انگلستان ببرد...
در اواخر دهه 1800 انگلستان ، جود قصد دارد به شهر برود و در دانشگاه شرکت کند اما زود ازدواج می کند و سنگ تراش می شود. با ترک همسرش ، وی به شهر نقل مکان می کند ، در آنجا با پسر عموی لیبرال خود سو دوست می شود...
"استن لی" که خالق شخصیت های معروفی مانند "مرد آهنین"، "مرد عنکبوتی" و "ایکس من" بوده، این بار یک ابر قهرمان دیگر را به ما معرفی می کند. کسی که قدرت کنترل "شانس" را دارد. ماجرای سریال درباره کارآگاهی است که یک دستبند جادویی پیدا می کند که برای او خوش شانسی به همراه دارد. اما از طرف دیگر ماجرا یک نفر به دنبال پس گرفتن این دستبند است...