تولد : August 7, 1975 در Benoni, Transvaal, South Africa
جوایز : برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 51 جایزه و نامزد دریافت 90 جایزه دیگر.
شارلیز ترون (به انگلیسی: Charlize Theron) (زادهٔ ۷ اوت ۱۹۷۵) هنرپیشه و تهیهکننده آفریقای جنوبی-آمریکایی است. وی سابقاً نیز درزمینهٔ مد فعالیت میکرد.
ترون کار خود را از اواخر دههٔ ۹۰ و با بازی در فیلمهایی چون ۲ روز در دره، جو یانگ نیرومند، وکیل مدافع شیطان و قوانین خانه سایدر آغاز کرد. او برای بازی در نقش قاتل سریالی زن در هیولا توانست علاوه بر کسب نقدهای مثبت منتقدین، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را ببرد تا اولین آفریقایی باشد که در رده بازیگران، موفق به کسب اسکار میشود. همچنین وی برای بازی در فیلم سرزمین شمالی نامزد جایزه اسکار شد.
در سال ۲۰۰۵، ستاره خود را بلوار مشاهیر هالیوود کسب کرد. پرفروشترین فیلمی که در آن بازی کرده، فیلم هنکاک است که بیش از ۶۰۰ میلیون دلار فروش داشت. در اواخر سال ۲۰۰۹ نیز مجریگری مراسم قرعه کشی جام جهانی فوتبال را در کشورش به عهده داشت.
در پانزده سالگی، شاهد کشته شدن پدرش به دست مادرش بود و در راه تبدیل شدن به یک رقاص باله، دچار مصدومیت شدید زانو شد و دیگر نتوانست به این رقص ادامه دهد. در کارهای خیریه زیادی شرکت کرده و خود مؤسسهای برای کمک به مردم کشورش دارد. در سال ۲۰۰۸ بود که از طرف دبیرکل سازمان ملل، به عنوان سفیر صلح این سازمان انتخاب شد. وی همچنین از اعضای فعال حمایت از حقوق زنان و دفاع از حقوق حیوانات و حامی حقوق همجنسگرایان است.
یک کشاورز بزدل به تور زن تازه وارد شهر می خورد او باید شجاعتی را که به خاطر این زن بدست آورده در مقابل شوهر او که یک هفت تیر کش خلافکار است بیازماید ... (نسخه 720 جایگزین شد و حدود 20 دقیقه بیشتر از نسخه ی قبلی میباشد)
جایزه آکادمی که بهطور غیررسمی اسکار (Oscar) مینامند؛ جایزهای است که هر ساله توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک (AMPAS) به بهترین آثار صنعت سینما اهدا میشود. این مراسم یکی از شاخصترین مراسمهای اهدای جوایز در جهان است و ساله در بیش از ۱۰۰ کشور جهان بهصورت زنده پخش میشود.جایزه ی اسکار یکی از نه جایزه از جایزه های آکادمی می باشد. همچنین در بخش رسانه، قدیمیترین مراسم اهدای جوایز به شمار رفته و جوایزی نظیر جایزه گرمی (برای موسیقی)، جایزه امی (برای تلویزیون) و جایزه تونی (برای تئاتر) پس از آن شکل گرفتند. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک توسط لوئیز بی. مایر مدیر استودیوی متروگلدوین مایر ایجاد شد.
یک تیم مکتشف سرنخی از ریشه های انسان در زمین پیدا میکنن، که باعث میشه اونا رو به تاریک ترین گوشه و کنار جهان بکشونه و اونا مجبور میشن برای نجات آینده انسان جنگ های وحشتناکی در آنجا انجام بدن اما…
این فیلم داستان جدیدی از سفید برفی را روایت می کند، در سرزمینی که سفید برفی زندگی می کند وی تنها شخصی است که از ملکه آن سرزمین زیباتر است و به همین دلیل، ملکه قصد کشتن سفید برفی را دارد؛. اما چیزی که ملکه به هیچ عنوان تصور نمی کرد این است که سفید برفی تهدیدی جدی برای حکومتش به حساب بیاید، در این بین سفید برفی توسط یک شکارچی ماهر که توسط ملکه اجیر شده هنر جنگیدن را می آموزد اما ...
«ماویس گری» ( ترون )، نویسنده رمانهای مخصوص جوانان است که بعد از دریافت یک ایمیل، تصمیم میگیرد به زادگاه خود بازگردد تا با «بادی اسلید» ( ویلسون ) دوست دوران دبیرستان خود، مجددا رابطه ای ایجاد کند. اما وقتی متوجه میشود بادی ازدواج کرده، تصمیم می گیرد هرطور که امکانش وجود داشته باشد، بار دیگر به بادی نزدیک شود...
دنیا به به اخر زمان خود رسیده است و یک پدر و پسرش تک و تنها به مسیری رو به دریا حرکت می کنند و با انسان هایی که از گرسنگی همدیگر را می خورند بر می خورند.دیگر این پدر و پسر از شدت گرسنگی از حال می رفتند که ناگهان به انباری پر از غذا بر می خورند تا اینکه …
صاحب یک رستوران به نام «سیلویا» (ترون) به شدت از زندگی خود ناراضی است و اوقاتش را اغلب به سیگار کشیدن با مردان می گذراند؛ زنی امریکایی به نام «جینا» (بیسینگر) به شوهرش (کالن) بی وفایی روا می دارد و با مردی مکزیکی به نام «نیک» (د آلمئیدا) معاشرت می کند؛ دختر «جینا»، «ماریانا» (لارنس) در هم ریخته است، به خصوص از زمانی که با پسر «نیک»، «سانتیاگو» (پادرو) آشنا شده است؛ دختری به نام «ماریا» (ایا) هم راه دوستی خانوادگی (یاسپیک) از مکزیک به امریکا می رود تا مادرگم شده اش را پیدا کند …
داستان در آینده و در شهر متروسیتی اتفاق می افتد. یک دانشمند به نام تنما ربات جوان با قدرت های باورنکردنی را خلق می کند. پسری به نام آسترو که بسیار شبیه انسان است و با ارتباط با اطرافیانش در حال یادگیری احساسات و عواطف است تا اینکه خطری بزرگ توسط شر و دوستان او را مورد تهدید قرار می دهد و اکنون آسترو باید با تمام نیرویش شهر را نجات دهد...
ویل اسمیت در این فیلم یک قهرمان بزرگ در شهر است که زندگی سختی دارد و به دلیل یک رابطه مشکوک با همسر مردم ، از چشم مردم شهر افتاده است و او سعی می کند که دوباره شهرت و شخصیت خود را باز گرداند و در نزد مردم دوباره همان قهرمان قبلی شود …
سياتل واشينگتن، نوامبر سال ۱۹۹۹. تظاهرات مسالمت آميز عليه برپايي کنفرانس تجارت جهاني توسط وزراي اقتصاد و دارايي کشورهاي مختلف، به خشونت کشيده مي شود...
«هنک دیرفیلد» کهنه سرباز جنگ ویتنام پیامی از طرف ارتش مبنی بر بازگشت پسرش از عراق و سپس ناپدید شدنش دریافت می کند. هنک که یکی دیگر از پسرانش را سال ها قبل از دست داده، این بار برای یافتن دومی عازم محل خدمت وی می شود. در آنجا با مراجعه به بخش گمشدگان اداره پلیس متوجه می شود که تشکیلات پلیس قادر به کمک به او نیست، چون تحقیقات در مورد پرسنل نظامی فقط بر عهده ارتش است. اما اصرار او و اینکه نظامی ها در حال مخفی کردن چیزی هستند، توجه کارآگاه «امیلی سندرز» را جلب می کند. پس از یافته شدن جسد تکه تکه شده «مایک دیرفیلد» ارتش با اعلام اینکه جسد در محدوده منطقه نظامی یافته شده، پرونده را از دست سندرز خارج می کند. اما پرس و جو از افراد محلی توسط هنک دیرفیلد که موفق شده موبایل پسرش را از کمد وسایل وی در پایگاه کش برود، او را به سوی سرنخ هایی هولناک درباره چگونگی مرگ پسرش راهنمایی می کند...
در سال 2011 یک ویروس مرگبار در سراسر کره زمین منتشر می شود و ۹۹ در صد جمعیت این سیاره را نابود می سازد و تنها ۵ میلیون نفر زنده می مانند که همه آنها در یک هر که دورتادور آن با دیوارهای بلندی احاطه شده زندگی می کنند ...
اواخر دهه ي ۱۹۸۰. «جوزي ايمز» (ترون) به شهر زادگاهش در در مينه سو تا باز مي گردد و کاري در معادن شهر گير مي آورد. اما پس از چندي متوجه تبعيض جنسي در کار مي شود و از صاحبان معدن شکايت مي کند. ماجراي «جوزي» يک شبه به موضوعي جنجالي و ملي تبديل مي شود.
دختری در ابتدای جوانی به یک فالگیر و کف بین برخورد می کند و در زندگی در می یابد که سرنوشت او همان است که رقم خورده بود و به سرنوشت اعتقادی عمیق پیدا می کند تا آنجا که در مقابل سرنوشت تسلیم شده و مقاومت نمی کند. این داستان داستان عشق سه نفره، دو زن و یک مرد می باشد که در سالهای 1930 در انگلیس اتفاق افتاده و جنگ جهانی دوم و اسپانیا و مقاومت فرانسه نیز قسمتی از داستان است...
دو زوج متاهل تصور می کنند همدیگر را به خوبی می شناسند، تا اینکه تصمیم می گیرند به تعطیلات رویایی خود برای دیدن مسابقات اتومبیلهای غول پیکر در رنو بروند و…