داستان فیلم حول محور پدری میچرخد که پس از مرگ همسرش به دنبال شروع دوباره زندگی با پسرش است. او بدون هیچگونه آگاهی قبلی، یک انبار را خریداری میکند، اما رازهایی که پشت درهای فلزی این انبار پنهان شدهاند، به بدترین کابوس یک پدر تبدیل میشوند.
پس از تلاشی ناموفق برای اغوای معلم انگلیسی خود، الکس 16 ساله از مدرسه شبانه روزی فرار می کند تا به دنبال پدر بیولوژیکی که مادرش همیشه پنهان می کرد بگردد و راز تاریک ریشه های خود را بفهمد ...
لیزا سیمپسون توسط بیلی آیلیش و فینیاس، هنرمندان برجسته، در حالی که به دنبال مکانی آرام برای تمرین ساکسیفون خود هستند، کشف میشود. بیلی لیزا را برای یک جلسه ویژه به استودیوی خود دعوت می کند...
فیلم داستان یک جوان دبیرستانی را دنبال میکند که به شیکاگو می رود تا عضو تیم والیبال مدرسه شود و بورسیه تحصیلی بگیرد، اما متاسفانه مدرسه انها فقط یک تیم والیبال مختص دختران دارد...
«هومر» کچل، چاق و اندکی احمق و در عین حال به شدت دوستدار خانواده، همسرش «مارج» که به شدت نگران دور هم نگه داشتن اعضای خانواده است، پسرشان «بارت» که اگر عقل اش به کاری قد ندهد از انجام آن خودداری می کند، دخترشان «لیزا» که روشنفکری عاشق نواختن ساکسیفون است و فرزند کوچک شان «مگی» خانواده سیمپسون را تشکیل می دهند. این خانواده که در شهر کوچک اسپرینگ فیلد زندگی می کنند، دچار دردسری بزرگ می شود. ماجرا با نجات خوک فراری کوچکی توسط هومر از قصابی شدن آغاز می شود. هومر خوک را به خانه آورده و ...
ملوين يودال (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل مشکلات «کارول» (هانت) پيشخدمت کافه اي که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوين» را دارد و «ملوين» نيز به «کارول» بي علاقه نيست...
یک دانشمند به دوران ماقبل تاریخ بازمی گردد و به دایناسورها با غلات جادویی تغذیه می کند که هوش آنها را افزایش می دهد - سپس آنها برای یک سری ماجراجویی های خنده دار در شهر مدرن نیویورک فرود می آیند....
داستان این فیلم درباره زمانی است که تا گردن در قرض باشید و متوجه شوید همه چیز تنها پول نخواهد بود. درامی کمدی از زندگی. داستانی در رابطه با میزان قدرت و تحمل در زندگی و خانواده...
«لئونارد» و «شلدون» دو دانشجوی نخبه فیزیک، اما بسیار ضعیف در روابط اجتماعی هستند که با هم زندگی می کنند. ماجرا از جایی شروع می شود که دختری بنام «پنی» همسایه ی آنها می شود، و به آن ها نشان می دهد که چقدر درمورد نحوه ی زندگی در خارج از آزمایشگاه کم می دانند...
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...