هنگامی که یک پسر در یک کافی شاپ مشغول به کار می شود مدیر کافی شاپ متوجه می شود که او بیماری اسکیزوفرنی دارد و داروهایش را سر وقت مصرف نمی کند تا این که حالش روز به روز بدتر می شود و مشکلاتی را برای دختری که در آن جا کار می کند می آورد و …
یک واعظ (سوربو) پس از کشته شدن گروهی از پناهندگانی که در کلیسایش به دنبال سرپناهی هستند، توسط گروهی از قانون شکنان بی رحم به قتل می رسند، تبدیل به یک شکارچی فضل می شود...
یک فرقه، دانشمندی را که تنها امید بشریت برای متوقف کردن یک شهابسنگ مرگبار است، میرباید. به دنبال این حادثه، دو مأمور برای نجات او و در نتیجه نجات زمین اعزام میشوند.
داستان فیلم در مورد چهار دوست هست که به ملاقات یکی از دوستان خود رفتند که بعد از سه سال از زندان آزاد شده است و قصد ازدواج دارد و آنها دوباره قصد سرقت بانک در سر دارند ...
فیلم داستان دیوید هردگ را روایت میکند که تنها بازمانده آزمایش فیلادلفیا در سال ۱۹۴۳ است که به طور اتفاقی به سال ۱۹۸۴ منتقل شده بود. او حساسیت ویژهای به هر تغییر در جریان زمان دارد. در سال ۱۹۹۳، نسخه پیشرفتهتری از آزمایش فیلادلفیا برای انتقال یک جنگنده نامرئی بین مقصدها انجام میشود. اما در طول آزمایش، هردگ به طور ناگهانی به یک خط زمانی موازی کشیده میشود که در آن نازیها با استفاده از یک بمبافکن مرموز جنگ جهانی دوم را برنده شده و ایالات متحده را تسخیر کردهاند. هردگ باید سعی کند بازگشت به خط زمانی اصلی را پیدا کند و تاریخ را تصحیح کند...
قبل از اینکه آنها بتوانند تعمیر مسافرخانه جدید خود را تکمیل کنند، یک مرد (بن ویلسون) و دخترش (هیلاری) با زنی که به دنبال اقامت فوری برای گروه عجیب مسافرانش است، آشنا می شوند ...
خبرنگاری که در حال تحقیق درباره مرگ عجیب زنی است که از ساختمانی در آتش پرید، خود را درگیر فرقه جادوگرانی میبیند که او را در مراسم قربانی کردن خود در فصل کریسمس قرار میدهند...
یک افسر پلیس و همسرش از اینکه در مهدکودک محلهشان آزار و اذیت کودکان اتفاق میافتد، شوکه میشوند. وقتی متوجه میشوند که ممکن است پسر خودشان هم قربانی شده باشد، ویران میگردند. آیا باید میدانستند، آیا باید میدیدند؟
ويسکانسين، بيستم اوت سال 1977. «جني هيدن» (آلن) بيوه اي جوان است که شبي نوري آبي رنگ وارد اتاقش مي شود و کم کم شکل و شمايل و مشخصه هاي همسر مرحومش را به خود مي گيرد. اين موجودي بيگانه (بريجز) است، که سعي مي کند. با «جني» ارتباط برقرار کند...
سن فرانسيسکو. «کارآگاه نيک کوران» (داگلاس) دل باخته ي «کاترين ترامل» (استون)، مظنون اصلي پرونده ي قتل ستاره ي بازنشسته ي راک «جاني» مي شود. «کاترين» زني ميليونر است و رماني نوشته که در آن جنايتي مشابه قتل «جاني» به دقت توصيف شده است...
داستان این سریال در واقع ادامه همان سریالی است که در دهه 90 میلادی بسیار محبوب بوده است و روایتگر یک خانواده از طبقه متوسط جامعه است که همگی شاغل هستند .