سال 1863. « سروان روپر » ( هولدن ) افسر ارتش شمالىهاست كه در قلعهاى در آریزونا ، مسئولیت اسراى جنوبى را به عهده دارد. او به دلیل رفتار خشنى كه با اسرا و فرارىها دارد، مورد تنفر جنوبىها و حتى همقطاران خودش است. تا این كه « كارلا فارستر » ( پاركر ) براى عروسى دوستش، دختر فرمانده، به قلعه مى آید. اما او در واقع جاسوس جنوبی هاست...
"الا پترسون" اپراتور تلفن بروکلین، تلاش می کند زندگی مشتریانش را از طریق صحبتهایی که می شوند بهتر کند. او عاشق یکی از مشتریانش "جفری ماس" می شود و تصمیم می گیرد به دیدن او برود، اما مشکل اینجاست که پشت تلفن او همیشه تظاهر می کرده یک زن سالخورده است...
دو آمریکایی که برای شکار به استکاتلند رفته اند گم می شوند.آنها با دهکده کوچکی روبرو می شود که بر روی نقشه دیده نمی شود.مردم دهکده راز اسرار آمیزی دارند و به شیوه ای زندگی می کنند که به نظر می رسد دویست سال به عقب بازگشته اند...
در سال ۱۹۲۷، دان لاکوود و لینا لامونت یک زوج مشهور هنری هستند. اما لینا عشق روی صحنه را با عشق واقعی اشتباه می گرد. دان همراه شریک قدیمی خود کاسمو، تلاش زیادی کرده تا به جایی که امروز در آن قرار دارد برسد. دان آهنگ های زیبایی را در جدیدترین فیلم خود و لینا می خواند. اما با وجود تلاش های بسیار لینا، باز هم صدای کس دیگری را روی او می گذارند. کتی سلدن به عنوان یک بازیگر بلندپرواز وارد صحنه می شود و دان حین کار با او در فیلم، عاشق او می شود. آیا کتی مراتب موفقیت را طی می کند یا این که دچار سقوطی که شایسته ی آن است می شود؟
وقتی "کاستر" و ارتش هفتم سواره نظام توسط سرخپوستان نابود می شوند،همه انتظار شرایطی بدتر را می کشند."کاپیتان ناتان بریتلز" دستور گشت زنی در منطقه را دریافت کرده و مامور می شود تا "آبی آلشرد" همسر یکی از فرماندهان و برادر زاده او را برای حفظ امنیتشان همراهی کند و...
سه قانونشكن به نامهاى « رابرت » ، « پدرو » و « ويليام » به بانكى دستبرد میزنند و سپس براى فرار از دست كلانتر ، آواره ى دشت و بيابان میشوند . تا اين كه به طور اتفاقى به زن باردارى بر میخورند . زن ، فرزندش را به دنيا می آورد و پيش از مرگ از سه مرد میخواهد كه جان كودك را نجات دهند .
در روزهای پس از جنگ جهانی دوم یک تبهکار در لس آنجلس افسر پلیسی را به ضرب گلوله به قتل می رساند.بدون هیچ سرنخی رئیس پلیس ،"گرهبان چاک جونز" و "مارتی برنن" را مسئول تحقیق در مورد این پرونده می کند و...
داستان ایگور گوزنکو، کارمند سایفر اتحاد جماهیر شوروی، که در سال 1943 به سفارت شوروی در اتاوا، کانادا فرستاده شد و در سال 1945 فرار کرد تا گستره فعالیت های جاسوسی شوروی علیه کانادا را فاش کند.
جورج گریگ که فرمانده یک سفینه فضایی است به دست نیرو که از سیاره ای دیگر آمده نابود می شود همانروز از وی بچه ای به دنیا می آید که نامش را جیمز می گذارند جیمز وقتی بزرگ می شود به خدمت سفینه فضایی در می آید تا جای پدر را بگیرد از آن طرف نیرو با ماده ای که اختراع کرده سیاره ای را نابود می کند و اکنون قصد دارد با همان ماده به جنگ زمین بیاید اما سفینه اینتر پرایز که جیمز نیز در آن است قصد دارد جلوی این کار را بگیرد...