Ray Patterson

فرد و ویلما سعی می کنند ارزش ها را به یک پسر متعصب آموزش دهند...

شگی تبدیل به گرگینه می شود و حالا وظیفه اسکوبی دو، اسکرابی دو و دوست دخترش است که به او کمک کنند تا مسابقه را برنده شود...

یوگی و بوبو به طور تصادفی با موجودات فضایی روبرو می‌شوند که قصد تسخیر زمین را دارند.

اسکوبی دو، شگی و اسکرپی دو در حالی که به عنوان معلم ورزش در یک مدرسه تمام دخترانه کار می کنند، در یک معمای هیولایی درگیر می شوند...

وقتی اشعاری که جودی جتسون برای نوجوان دلخراش اسکای راکر نوشت، با پیامی مخفی از یک جادوگر متنفر از موسیقی مبادله می شود، مشکل بین کهکشانی وجود دارد. اکنون این وظیفه جودی، خانواده و دوستانش است که راک اند رول را نجات دهند.

عصر طلا در غرب وحشی است. یک غریبه مرموز (Huckleberry Hound) به یک شهر کوچک بیابانی می رسد که یک قطعه طلایی بزرگ را حمل می کند. برادران بدنام دالتون آن را می دزدند. شهر از "غریبه" می خواهد که به دنبال آنها برود.

تاپ کت و دوستانش به یک دختر نوجوان برای به دست آوردن ارثیه‌اش کمک می‌کنند.

یوگی و دوستانش به اشتباه سوار هواپیمای معروف هاوارد هیوز به نام "گُنجَشک دریایی" می‌شوند. آنها به طور تصادفی هواپیما را روشن می‌کنند، بنابراین تصمیم می‌گیرند با آن پرواز کنند و در طول مسیر به حیوانات و مردم کمک کنند.

الروی جتسون با اختراع ماشین زمان، خانواده‌اش را به دوران ماقبل تاریخ می‌برد و آن‌ها با خانواده‌ی فلینتستون آشنا می‌شوند...

پس از مرگ عموی شگی، او، اسکوبی و اسکریپی به عمارت عمویشان می‌روند تا ارثیه را دریافت کنند. اما به محض رسیدن، متوجه می‌شوند که این عمارت توسط روح یک سرباز کنفدراسیون تسخیر شده است. آن‌ها با کمک سه برادر روح‌گیر که "برادران بو" نامیده می‌شوند، تلاش می‌کنند تا هم ارثیه شگی را پیدا کنند و هم از دست این روح فرار کنند...

پس از شنیدن احتمال بسته شدن پارک جیلستون، خرس یوگی، بو بو و سه توله خرس یتیم از جنگل فرار می کنند، بنابراین آنها را باغ وحش نمی کنند.

کریسمس می آید و تلویزیون آن زمان برای اولین بار یک ویژه برنامه انیمیشنی بر اساس یکی از بازی های ویدئویی در شبکه ABC را پخش می کند...

زمانی که اسکوبی در هالیوود با عدم موفقیت روبرو می‌شود، بقیه گروه سعی می‌کنند او را متقاعد کنند که به کارتون‌های صبح شنبه بازگردد...

وقتی فرد، ویلما، بارنی و بتی برنده سفری به راکسیلوانیا شدند، کنت راکولا ویلما را با عروسش اشتباه می‌گیرد...

یک مرد دانمارکی بزرگترین طراحِ شهر را به خدمت میگیرد...