دو مرد سرگردان و بیچاره به نامهای فرانک و برونو با زنی به نام لینده متحد میشوند تا زمین او را از چنگال غاصبان درآورند. آنها سفری دشوار را در سرزمینهای خشک و سوزان جنوب آریزونای دهه 1870 آغاز میکنند تا یک نوازنده افسانهای را در مرز پیدا کنند. در طول این سفر، آنها با مفاهیمی عمیق فلسفی در مورد هنر، تاریخ و خاطرات روبرو میشوند و درگیر ماجراهایی هیجانانگیز مانند تیراندازی، اسبسواری، رقص در سالنهای غرب وحشی میشوند.
"رجینا لمبرت" به همراه همسرش در پاریس زندگی می کند. او از تعطیلاتی کوتاه مدت با خانه بازمی گردد و تصمیم دارد از همسر خود جدا شود اما با رسیدن به آپارتمانشان متوجه می شود که همسرش به قتل رسیده و همه پولهایشان گم شده است. او با مردی اسرارآمیز برخورد می کند که ادعا می کند پول برای اوست و "رجینا" آنها را مخفی کرده...
پس از یک درگیری بزرگ با مادر خود، "کلوئی" شانزده ساله سرگردان خیابانها می شود. پس از مدتی او با "ژان مایکل"، مردی جوان که او را به فساد می کشاند آشنا می شود و...
فیلم داستان سه دختر در پاریس زمان حال را روایت می کند. یکی از آنها به دنبال مادر گمشده اش است. یکی از آنها از کما خارج شده و به دنبال داشتن یک رابطه عاشقانه است. سومی یک کلاهبردار است که تلاش می کند از طریق عشق به رستگاری برسد ...
یک مهاجر ایتالیایی که تلاش می کند یکی از اعضای جامعه سوئیس شود، به عنوان پیشخدمت مشغول بکار می شود. پس از مدتی او با شخصیتی مرموز و ثروتمند آشنا شده و تلاش می کند هویت ایتالیایی خود را مخفی کند و ...
این فیلم یک خودنگاره آرشیوی از ژان-لوک گدار است. فیلم از طریق کلمات، نگاه و کار او، داستان زندگی یک سینماگر را روایت می کند. داستان مردی که همیشه از خود و هنرش توقع زیادی دارد، تا حدی که با آن ادغام می شود...
داستان در آینده ای نزدیک رخ میدهد. "پائولا" نویسنده ای است که پس از شنیدن خبر مرگ همکار و معشوق قدیمی خود "ریچارد پی" از پاریس به شهر فرانسوی آتلانتیک سیتی می رود تا...
در طول جنگ الجزایر برای استقلال از فرانسه، یک مرد فرانسوی متعلق به جناح راست گروه تروریستی و زنی جوان متعلق به جناح چپ گروه ترویستی در ژنو با هم برخورد کرده و عاشق هم می شوند.اما وقتی اعضای گروه مرد به او مشکوک می شوند همه چیز به هم می ریزد...
«فرديناند گريفون» (بلموندو) کارگردان تلويزيوني همراه «ماريان»(کارينا) پرستار بچه هايش، خانه و خانواده اش را ترک مي کند. صبح روز بعد مردي در آپارتمان «ماريان» به قتل مي رسد و «فرديناند» (که «ماريان» اصرار دارد او را «پي يرو» بنامد) مي پذيرد تا دوتايي به ريوي يرا بگريزند...
«آرتور» (براسور)، دوستش «فرانتس» (فري) و محبوبه ي او، «اوديل» (کارينا)، را متقاعد مي کند تا پول هاي موجود در گنجه ي خانه ي «ويکتوريا» (کولپين)، عمه ي «اوديل» را بدزدند...