Teresa Palmer

کلت سیورز، بدلکاری که برای حفظ سلامتی جسمی و روانی خود یک سال پیش از این حرفه کناره‌گیری کرده بود، با ناپدید شدن ستاره فیلم پرهزینه استودیویی که کارگردانی آن را همسر سابقش بر عهده دارد، دوباره به کار بازگردانده می‌شود...

راشل و آنتونی پس از حادثه‌ای غم‌انگیز که جان یکی از دوقلوهایشان را گرفت، به همراه پسر بازمانده‌شان به آن سوی دنیا نقل مکان می‌کنند. زمانی که راشل شروع به کشف حقیقت عذاب‌آور درباره پسرش می‌کند و با نیروهای بدی که می‌خواهند او را تحت کنترل خود درآورند، مقابله می‌کند...

دو هواپیما پس از اشتباه "دیلان برنسون" با یکدیگر برخورد میکنند. وی پس از اخراج شدن از کارش، متوجه رویدادها و صداهایی می شود که هر روز برایش تکرار می شوند و در راس ساعت 2 و 22 دقیقه بعدازظهر پایان می یابند....

یک بیگانه‌ی مرموز به نام «پادشاه جیکوب» از آفریقای جنوبی به لس آنجلس می آید تا انتقام مرگ خواهرش را بگیرد...

یک معلم آشفته شبی عاشقانه را با یک عکاس خبری سپری میکند و در نهایت او را به خانه خود در برلین می آورد. اما او با نیت خوب این کار را نکرده بلکه میخواهد آن دختر را در خانه اش اسیر کند...

فیلم بر اساس داستان واقعیِ یک مخالف جنگ و پزشک ارتش آمریکا به نام دزموند داس (اندرو گارفیلد) است که حاضر نمی‌شود سلاحی حمل کند، اما طی نبرد اوکیناوا در جنگ جهانی دوم با وجود شلیک‌های بی‌وقفه‌ی دشمن، یک‌تنه جان بیش از ۷۵ نفر از هم‌رزمانش را نجات می‌دهد...

ربکا (ترسا پالمر) در دوران کودکی ترس بزرگی را در مقابل خود می دید و آن زمانی بود که چراغ ها خاموش می شدند. اما بعدها ترس مشابهی گریبان‌گیر برادر کوچکتر ربکا به نام مارتین (گابریل بیتمن) می شود که با ایجاد مزاحمت از جانب یک نیروی ناشناخته در تاریکی مطلق همراه می باشد. طولی نمیکشد که مشخص می شود این نیروی ناشناخته ارتباطی با مادر آنها (ماریا بلو) و گذشته‌ی او دارد...

«شوالیه جام‌ها» به یک نویسنده هالیوودی می‌پردازد که بحرانی اگزیستانسیالیستی را از سر می‌‌گذراند و در روابط پیچیده‌ای از جمله با پدرش و زنان زندگی‌اش گرفتار است...

گروهی از خلافکاران و پلیس های فاسد تصمیم به قتل یک افسر پلیس می گیرند تا بزرگترین سرقت شهر را گردن او بیندازند…

تراویس و گبی که اولین ملاقتشان به عنوان همسایه در یک شهر ساحلی اتفاق افتاد، تصمیم می گیرند رابطه ای را با یکدیگر آغاز نمایند…

‌ ‍ ‎

  Point Break یک فیلم هیجانی ، اکشن است که بوسیله ی اریکسون کور کارگردانی شده است و نویسندگی آن برعهده ی کورت ویمر بوده است . این فیلم یک بازسازی از یک فیلم دیگر در سال ۱۹۹۱ با همین نام است . داستان فیلم در مورد یک ماموز جوان FBI است که نفوذ میکند به یک تیم خبره ی ورزشکار در ورزش های عجیب و سخت . او مظنون است به یک شخص که مغز متفکر این گروه است …

داستان فیلم درباره ی یک خلافکار حرفه ای به نام چارلی وُلف هست که گرفتار سه ماجرای جنایی متفاوت می شود و…

زندگی یک مرد جوان پس از اینکه شاهد قتلی می شود که خودش از آن فیلم گرفته، از هم می پاشد و...

سه زوج با یک اتفاق واقعی تکان دهنده سر و کار دارند که نویدی از جدایی آنها می باشد...

سرباز جوان آمریکایی در ویتنام که در می یابد دختر مورد علاقه اش به او خیانت کرده ، تصمیم می گیرد با یکی از دوستانش به کشورش باز گردد و مجددا دختر را بدست آورد...

  بعد از اینکه یک نیمه زامبی عاشق یک انسان میشود روایت عاطفی بین آنها پیش می آید که باعث تغییر در ساختار کلی دنیای آنها میشود..در این فیلم سه سری موجودات وجود دارند..انسانها ، نیمه زامبیها و اسکلتها..اسکلتها نژاد بی رحمی هستند که کاملا مردند..اما چه میشود اگر نیمه زامبیها به اخلاقیات آدمیزادی خود بازگردند…؟!..

 چهار دوست برای خوشگذرانی و تعطیلات به آسیا می روند.اما فقط 3 نفر از آنها باز می گردند."دیو" و "آلیس" به خانه باز می گردند و با خانواده که ناامیدانه درباره ناپدید شدن اسرارآمیز "جرمی" سوال می کنند روبرو می شوند.وقتی خواهر "آلیس" بازمیگردد حقیقتی وحشتناک درباره شبی که او مفقود شد آشکار می شود...

در تعطیلات پایان هفته چهار نفر از دوستان که از زمان دانشگاه با یکدیگر آشنا بوده اند در یک جشن کوچک همدیگر را ملاقات می کنند.اکنون این گروه پر حرارت سابق که در انتهای دوران جوانی خود به سر می برند می خواهند برای یک شب دیگر خاطرات خوش و جوانی پر شر و شور خود را دوباره زنده کنند…

 «جان» (آلکس پتیفر) ظاهرا نوجوانی معمولی هست که مانند دیگر همسن و سالانش به مدرسه می رود. اما جان نه یک نوجوان معمولی، بلکه یک بیگانه فضایی است که از سیاره ای به نام «ماگادور» گریخته و به زمین پناهنده شده است. او در واقع چهارمین نفر از 9 نفری (که اصطلاحا به آنها ماگادوریان می گویند) است که از این سیاره خارج شده و به زمین آمده؛ 3 ماگادوریان قبلی کشته شده اند و حالا جان تنها کسی است که باید از میان برداشته شود و ماگادوریان ها هم قصد دارند برای نابودی او به زمین بیایند...

دانیل و آلیسون در سال 1989 در شفیلد با هم آشنا می‌شوند و در نوجوانی عاشق هم می‌شوند، اما زندگی مسیرهای متفاوتی را پیش روی آن‌ها قرار می‌دهد. سال‌ها بعد، آن‌ها از طریق خاطرات موسیقی مشترک دوباره با هم ارتباط برقرار می‌کنند و به این فکر می‌افتند که آیا سرنوشتشان با هم بودن است یا خیر.

غریبه‌ای به دنبال پاسخ سوالاتش وارد شهری ساحلی در دوران ویکتوریا می‌شود. تلاش او برای حل یک راز، سوءظن چهار خانواده همسایه را برمی‌انگیزد.

رازی که به مسائل خانوادگی، مادری و آن دسته از زنانی که میراث آنها نسل هایی را که بعد از آنها شکوفا می شوند، می پردازد.

زنی مجبور می‌شود با کابوس‌های گذشته‌اش مقابله کند تا جلوی یک فرقه مخفی را بگیرد که قصد جمع‌آوری بچه‌ها برای تحقق نقشه اصلی خود را دارد.