سارا به زادگاهش برمی گردد و با دیدن دوست سابقش جاش در خانه غافلگیر می شود. او و جاش برنامه ای برای کنسرت کریسمس در نظر می گیرند که همه آنها را به ریشه های موسیقی خود باز می گرداند و ...
آملی، مربی پیلاتس، با یک روزنامهنگار به نام پیرس وارد رابطهای عاشقانه و پرهیجان میشود. اما دوستدختر سابق پیرس برای بازگرداندن او، دست به جنایتی هولناک میزند.
نیا، مشاور املاک، به جولیان برای یافتن ملک مناسب کمک میکند. جولیان مسافرخانه پدر نیا را انتخاب میکند، اما قصد تغییر آن را دارد. نیا تلاش میکند تا مسافرخانه خانوادگیاش را نجات دهد.
جوسی ، مدیر بازاریابی ، وقتی به عنوان سرپرست غیرمنتظره خواهرزاده و برادرزاده اش می شود. در آنجا ، او دوباره با کوپر ، دوست دبیرستانی خود ارتباط برقرار می کند....
هنگامیکه یک سفرنامه نویس به طور غیرمنتظره در تختخواب پدر خود ظاهر می شود، خانواده رالستون همه به امید بررسی وانمود می کنند که مهمان هستند. لوسی عاشق جیک می شود، اما نمی تواند راز خود را به اشتراک بگذارد...
به منظور جلوگیری از حمله دشمنان به شهر “شش یال”، چند دوست تصمیم می گیرند شهر زیبایشان را ترک کنند و یک ماجراجویی طولانی مدت را آغاز کنند تا بتوانند جلوی این درگیری و جنگ را بگیرند. ولی در راه مشکلات زیادی برایشان به وقوع می پیوندد که موجب ناامید شدنشان می گردد و …
نبردهای یک مدیر جوان و با انگیزه با یک رقیب تجاری، دنیای او را تهدید می کند. هنگامی که او با یک فرد کاریزماتیک آشنا می شود، فلسفه زندگی اش تغییر می کند و تصمیم می گیرد همه چیزهایی را که از دست داده است، پس بگیرد...
زندگی برای همه مواد غذایی ای که در سوپرمارکت، در قفسه های متعدد دسته بندی شده اند خوب است و مواد غذایی نمی توانند جلوی شور و اشتیاقشان را برای رفتن به خانه یک مشتری بگیرند. فرانک یک سوسیس است که به همراه سایر دوستانش، برندا هات داگ، سانی نون شیرینی به تازگی توسط یک زن خریداری شده اند ولی همه چیز طبق تصورات آنها پیش نمی رود؛ چراکه خریدار مواد غذایی را می پزد و می خورد و دوستان فرانک جلوی چشمانش می میرند و می سوزند. فرانک و سایر مواد غذایی که از مردن واهمه دارند، قصد دارند با انسان ها بجنگند تا خورده نشوند …
با برنامههای بزرگ و کریسمس در گوشه و کنار، باربی و خواهرانش چمدانهای خود را برای دیدن عمه میلی میبندند. اما، در عوض، آنها در یک شهر کوچک پوشیده از برف به سر می برند. آیا آنجا بهترین کریسمس تاریخشان خواهد بود؟..
جنگجویی جوان و مغرور به نام ثور ، که خود را فرزند خدا در زمین میپندارد ، به سوی قلمرو “آسگارد” میرود تا شمشیر افسانه ای را پیدا کرده و به سرزمینش برگرداند...
مرلیا، دختر موج سوار و شاهزاده پری دریایی دلربا، بلیت موفقیت خود را برای مسابقات نهایی موج سواری دریافت می کند. با این حال، هنگامی که گردنبند جادویی او به سرقت می رود، آکوالیا در خطر می افتد ...
داستان در مورد دختری است به نام "ابی جنسن" که در صبح روز تولد 16 سالگی اش، یک پری به او 16 شمع میدهد تا 16 آرزوی او را برآورده سازد و بر خلاف داستان سیندرلا، نتیجه ی این آرزوها تا آخر باقی میماند اما "ابی" یک آرزوی اشتباه میکند و...
این فیلم داستان پسر یبچه ای لاغر است که دوست دارد دیده شود و ماجراهای خود را در دفتر خاطراتی مینویسد تا روزی که بزرگ و مشهور می شود آنها را به زعم خود در اختیار کسانی قرار دهد که می خواهند با او به عنوان یک فرد مشهور مصاحبه کنند...
باربی در نقش مرلیا، موج سواری که به راز تکان دهنده ای پی می برد، بازی می کند: او یک پری دریایی است! او و دوست دلفیناش برای نجات مادرش، ملکه اوشنا، راهی یک ماجراجویی زیر دریا می شوند ...
داستان در مورد "بری آلن" است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند. در حال حاضر تنها دوستان بری می دانند که او تبدیل به سریعترین مرد زنده جهان شده است. اما او بزودی متوجه میشود که تنها کسی نیست که در هنگام انفجار، قدرت فرا انسانی به دست آورده و افراد دیگری هم هستند که این قدرت را به دست آورده اما در راه درستی از آن استفاده نمیکنند. بنابراین "بری آلن" با آزمایشگاه استار همکاری میکند و مامور میشود تا از مظلومان شهر در برابر حوادث دفاع کند...
جک سالیوان و گروهی از دوستانش در یک خانه درختی تزئین شده زندگی می کنند، بازی های ویدئویی، خوردن آب نبات، و مبارزه با زامبی ها در عاقبت یک آخرالزمان هیولایی انجام می دهند.
روبرتا، آن تروریست سابق و خدمتکاری که در فصل نخست سریال «بلک لاگون» حضور یافت، در این مجموعه انیمهای کوتاه پنج قسمتی بازمیگردد؛ این بار، تمامی شرطبندیها لغو شده است! حامی روبرتا، پدرخواندهٔ خاندان لاولیس، در جریان یک گردهمایی سیاسی به قتل میرسد. رد پای قاتل به زودی به روآنآپور میانجامد؛ بنابراین، اکنون او برای انتقامجویی به این مکان بازگشته است! با این حال، گارسیا، پدرخواندهٔ جدید، و فابیولا ایگلیسیاس، شاگرد و خدمتکار روبرتا، درست پشت سر او هستند. با افزایش شمار قربانیان در کشتار خونین روبرتا، نیروهایی از درون آن جزیرهٔ فاسد (که شرکت لاگون نیز بخشی از آن است) و همچنین از کشورهای دیگر، به سمت چیزی که تهدید میکند به جنگی تمامعیار بدل شود، همگرا میشوند!