دختری جوان به نام میا هال (کلویی گریس مورتز) پس از یک تصادف به حالت اغما می رود و این شروع یک تجربه خروج روح از بدن برای او می شود که تصمیم برای تلاش جهت بیدار شدن و ایجاد تغییرات در زندگی اش معنا می بخشد …
هزل دختری است که با توجه به داشتن توموری سرطانی ، چند سالی بیشتر زنده نخواهد بود. اما آشنایی وی با پسری به نام آگستیوس باعث می شود که زندگی هزل دستخوش تغییراتی شود و…
داستان پسری به نام ویل هست که ثروتمند است و زندگی موفقی داره ولی در یک حادثه ناگوار توانایی حرکتش رو از دست میده و ادامه زندگیش رو مجبوره ک با ویلچر سر کنه از طرفی دیگه دختری به نام لو دنبال شغل میگرده و پرستار ویل میشه و …
این فیلم دربارهٔ یک سفینه فضایی است که هزاران نفر را به سیارهای دور دست میبرد، اما یکی از محفظههای خوابش ایراد دارد و در نتیجه یکی از مسافران ۹۰ سال زودتر از موعد مقرر از خواب برخواسته و وقتی میبیند که به تنهایی در حال پیر شدن و مردن است تصمیم میگیرد مسافر دیگری را نیز بیدار کند…
بعضی وقتا زندگی آنطور که ازش انتظار داریم پیش نمیرود. "پت سولاتانو" همه چیزش را باخته. خانهاش، شغلش و حتی همسرش. هم اکنون او بر بازسازی زندگیش مصمم است و میخواهد رابطهش با همسرش را درست کند ولی باید شرایط سختی را پشتسر بگذارد...
این فیلم داستان دو نوجوان دردمند و عاشق را روایت میکند که به بیماری نادر فیبروز سیستیک مبتلا هستند. آنها به علت بیماری مشترکشان درمییابند که باید همیشه یک فاصلهی پنج فوتی را از هم رعایت کنند و…
دختری که بخاطر ابتلا به سرطان خون قرار است بزودی بمیرد، لیستی از چیزهایی که دوست دارد قبل از مرگ داشته باشد تهیه می کند. بالاترین گزینه در این لیست، پیدا کردن یک عشق واقعی است…
«جول» که آدمیخجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کمفکر و پرانرژی است آشنا میشود. بعد از مدتی این دوستی به پایان میرسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاکسازی حافظه از طریق شرکت لاکونا میزند. بعد از پاکسازی، وقتی جول او را میبیند و متوجه میشود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم میگیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانهی راه پاکسازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه میشود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرفکردن مسیر پاکسازی میکند…
رزی و الکس بهترین دوستان یکدیگر هستند. آنها به طور اتفاقی به خاطر جابه جایی خانواده الکس از دابلین به آمریکا از یکدیگر جدا می شوند. اکنون چندین سال گذشته؛ ولی آیا دوستی آنها بعد از این همه سال و مایل ها فاصله پایدار خواهد بود؟ آیا آنها حاضر می شوند بر سر عشق واقعی قمار کنن؟!
«تیم» در سن 21 سالگی در میابد که توانایی این را دارد که در زمان سفر کند و اتفاقاتی که در زندگی اش افتاده و اتفاقاتی که قرار است رخ دهد را تغییر دهد. او تصمیم می گیرد از این توانایی اش برای بهبود بخشیدن به زندگی اش و پیدا کردن یک دوست دختر خوب استفاده کند...
داستان فیلم از یکی از روزهای پایانی فیلم، روز 488 شروع می شود و یکباره همه چیز به روز اول بازمی گردد. داستان اصلی از تاریخ 8 ژانویه هنگامی که تام هانسن (جوزف گوردون لویت) با سامر فین (زو دشانل)، دستیار جدید رئیسش در دفتر دیدار میکند شروع میشود. تام به عنوان یک معمار آموزش دیده، اما به عنوان یک نویسنده در شرکت کارت پستال لس آنجلس کار میکند. پس از یک شب رقص و موسیقی که تام همراه با دوستش مکنزی و سامر سپری میکند، مکنزی در حالی که مست است اذعان می کند که تام به سامر علاقهمند است. سامر و تام شروع به آغاز دوستی میکنند، اما سامر به عشق حقیقی اعتقاد ندارد و به تام میگوید که هیچ وقت نمی خواهد دوست پسر داشته باشد…
داستان فیلم در زمان آینده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد. تئودور « خواکین فونیکس » مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامه های عاشقانه را به خوبی نگارش میکند ، گویی که عاشق ترین فرد روی زمین است. اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست...
فیلم مرا به خاطر بسپار ، داستان رابطه عاشقانه ایست میان تایلر ( روبرت پاتینسون ) پسر جوانی که والدینش پس از خودکشی برادرش از هم جدا شده اند و آلی ( امیلی دی رایون ) دختر جوانی که شاهد قتل مادرش بوده است و …
ویلیام بورگنز یک نویسنده ی تحسین شده است که از سه سال پیش که همسرش اریکا او را به خاطر یک مرد دیگر ترک کرده یک کلمه هم ننوشته است. در بین جاسوسی کارهای همسرش او درگیر مسائل نوجوانانه ی دخترش سامانتا و پسرش راستی است …
این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده است و داستان زوجی به نام پگی و لیو را روایت می کند که روزی اتفاقی ناگواری برای آنها ر خ می دهد. پگی بر اثر تصادفی بسیار شدید به حالت اغما می رود و بعد از چند روز که به هوش می آید، حافظه اش را از دست داده است..
ساتر کیلی پسر نوجوانی است که از زندگی اش رضایت کامل دارد اما مشکل او این است که هدفی را در زندگی اش دنبال نکرده و فقط در روز زندگی میکند. اما زمانی که ساتر با دوست دختر عجیب و غریبش روبرو می شود، فلسفه زندگی اش دستخوش تغییراتی می شود و ...
داستان درباره دو متخصص به نامهای «دیلان» و «جیمی» است که به دلیل مشغله فرصتی برای یافتن دوست و همراه ندارند. آنها توافق می کنند که ارتباط نزدیک و بی قید و شرطی داشته باشند...
یک دختر و پسر جوان به نام لوک (اسکات ایستوود) و سوفیا (بریت رابرتسون) و با یکدیگر آشنا شده و عاشق هم می شوند. این دو پس از مدتی با یک مرد (آلن الدا) که تصادف کرده آشنا می شوند که اتفاقا او هم دورانی برای خودش عاشقی بوده و با دیدن این دو، یاد عشق سابقش میافتد و ...
«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند…
داستان در مورد نویسنده هالیوودی موفقی به نام “گیل پندر” (با بازی اوون ویلسون) است که همراه با نامزدش و خانواده او به فرانسه سفر می کند. قرارگیری گیل پیرامون افرادی که نامزدش با آن ها رابطه ای دوستانه دارد، برای او راضی کننده نیست و تصمیم می گیرد زمان خود را صرف پیاده روی های انفرادی در خیابان ها و کوچه های پاریس کند. اولین نقطه عطف فیلم زمانی است که با نواخته شدن ناقوس کلیسا، گیل سفری در زمان انجام می دهد تا به طرزی باور نکردنی گام به دوران “اسکات فیتز جرالد” و “ارنست همینگوی” بگذارد و به این طریق فیلم از حالت اولیه خود خارج می شود. محیط جدید، تغییراتی در شخصیت خوددار و تا حدی سرخورده گیل و رابطه او با نامزدش ایجاد می کند. گیل عصر طلایی تاریخی خود را یافته و زندگی زناشویی و معمول او دستخوش تغییراتی می شود...
داستان فیلم حکایت عجیب بنجامین باتن ، داستان پیرمردی بنام بنجامین ( براد پیت ) است که در سن 80 سالگی انگار دوباره متولد می شود و سنش هر سال کاهش می یابد تا دوباره به سنین جوانی می رسد .او در سن 80 سالگی عاشق دختر بچه ای بنام دیزی (کیت بلانشت ) می شود و هنگام که دوباره به سن جوانی می رسد رابطه عاطفی شدیدی با او دارد …
داستان فیلم در مورد دو دانش آموز دبیرستانی است: «دیو» که به دنبال برقراری رابطه با دختری دست نیافتنی است، و «ابری» که با پسری رابطه دارد که او را درک نمی کند...
ایلیس ( سیرشا رونان ) دختر جوانی است که برای آینده ای روشن و بهتر به آمریکا مهاجرت می کند. وی پس از اینکه در محله ای ایرلندی نشین ساکن می شود با مشکلات و تجربیات جدیدی مواجه می شود که یکی از آنها یافتن عشق جدید است اما...
«هالی کندی» زنی زیبا و باهوش است که با تنها عشق زندگی اش، یک مرد ایرلندی احساساتی، شوخ طبع و بی پروا بنام «جری» ازدواج کرده است. جری بیمار میشود و سرنوشت آن دو را از هم جدا می کند. بعد از غم از دست دادن جری، تنها کسی که می تواند هالی را دلداری دهد، همان کسی است که دیگر پیشش نیست. جری بهتر از هرکسی هالی را می شناخته است، از این رو تصمیم گرفته قبل از مرگش نامه هایی برای هالی بنویسد. نامه هایی که نه تنها او را در تحمل این غم یاری می کنند، بلکه باعث می شوند خودش را دوباره پیدا کند.
داستان درباره اسلون و جکسون که مدام سر این موضوع که چرا هنوز مجرد هستن با خانواده هاشون درگیرند، در این نفر در یک تعطیلات باهم روبرو میشن و تصمیم میگیرند در سال پیش رو باهم "قرار مقدس" بزارند.
داستان فیلم درباره دختری به نام آدالین که در قرن بیستم زندگی میکند اما به واسطه یک تصادف در سال 1937 تبدیل به دختری فناناپذیر می گردد که هرگز پیر نمی شود. آدالین که سالها با این راز زندگی کرده، هرگز خودش را به مردی وابسته نکرده چراکه جاوادانگی اش از دست می رود اما با ورود مرد سخاوتمندی به نام الیس ، در دل او طوفانی به پا می شود و تصمیم میگیرد تا برای بدست آوردن فرصت تجربه کردن عشق در کنار او، جاودانگی اش را فدا کند اما....
«فارست گامپ» (تام هنکس) مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود...
«آدام» ( جوزف گوردن - لویت ) جوانی 27 ساله است که شغلش نویسندگی یک برنامه در رادیو سیاتل می باشد. وی از جمله نویسندگانی است که همواره به کار خود بسیار بها داده و سعی می کند تا بهترین ها را برای شنوندگانش بنویسد. اما آدام به تازگی دردهایی زجر آور در بدنش احساس می کند که آرامش را از او سلب کرده اند. وی برای رفع این دردها، به دکتر مراجعه می کند اما در کمال ناباوری دکتر به او می گوید که وی مبتلا به سرطانی کمیاب شده است. آدام بعد از شنیدن این خبر با اتفاقات تازه ای در زندگی اش روبرو می شود که قبلاً برایش چندان اهمیت نداشته و ...
هنگامی که نایلز بی خیال در یک مجلس عروسی در پالم اسپرینگز با سارا که ساقدوش است، دیدار می کند، اوضاع به سرعت پیچیده می شود و آن ها نمی توانند از مجلس عروسی، خودشان و یکدیگر فرار کنند.
کیت که به عنوان بابانوئل در یک فروشگاه کار می کند و تصمیمات اشتباه زندگی اش را تحت تاثیر قرار داده، با فردی به نام تام ملاقات می کند که باعث تغییر زندگی اش می شود اما...
این فیلم داستان واقعی زندگی ستارهی موسیقی بهنام جرمی کمپ را به تصویر میکشد که وقتی متوجه میشود نامزدش دچار یک بیماری شده است و ممکن است اتفاق ناگواری رخ دهد ، باز هم امیدش را از دست نمیدهد ، اما…
این فیلم داستان دو جوان را به تصویر میکشد که تصمیم میگیرند برای گذراندن آخر هفته به نیویورک بروند ، آنها بعداز رسیدن به نیویورک با وضعیت بد آب و هوایی و یک سری ماجراهای دیگر مواجه می شوند ، که…
فرد پس از اینکه نخستین عشق دوران زندگی اش را ملاقات می کند، تصمیم می گیرد در کنار وی که حالا قصد حضور در انتخابات را دارد قرار بگیرد و نویسنده سخنرانی های او باشد اما...
«کودا» که مخفف «فرزند بزرگسالان ناشنوا» (Child of Deaf Adults) است، سرگذشت «روبی» با بازی «امیلیا جونز» را دنبال میکند، تنها عضو شنوای یک خانوادهی ناشنوا. وقتی که کسب و کار ماهیگیری خانواده تهدید میشود، او دو راه تعقیب رؤیای موسیقی و ترس از ترک والدینش را پیش روی خود میبیند. این فیلم بر اساس یک اثر فرانسوی (La Famille Bélier) ساخته شده است...
سوپراستار پاپ لحظاتی قبل از عروسیاش در باغ مدیسون اسکوئر توسط نامزدش که یک ستاره راک است رها میشود، در عوض او با مردی که به صورت تصادفی از بین مردم انتخاب کرده ازدواج میکند و…
گرتا (کیرا نایتلی) و نامزدش دیو (آدام لوین) از کالج با هم دوست بوده اند و با هم ترانه می سروده اند تا اینکه به نیویورک می آیند و دیو قراردادی با یک کمپانی بزرگ و مهم موسیقی می بندد. ولی جذابیت های شهرت باعث می شود که دیو خودش را گم کند و گرتا که سخت دلباخته ولی گیج و پریشان است، به حال خودش رها می شود. وقتی گرتا با دَن (مارک روفالو) آشنا می شود دنیای او زیر و رو می شود. دن مدیر موسیقی بیکاری است که بطور تصادفی گرتا را می بیند که در ایست ویلیج نیویورک، موسیقی اجرا می کند و بلافاصله مسحور استعداد کشف نشده گرتا می شود. بدین ترتیب است که با همکاری این دو ترانه محبوب یک تابستان در نیویورک سیتی ساخته می شود...
«اِما» و «دکستر» در شبی که به مناسبت فارغ التحصیلی برپا شده، تمام مدت زمان شب را در کنار یکدیگر سپری میکنند و این شب را به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل میکنند. طبیعی است که بعد از این شب هرکدام از آنها به سمت زندگی خودشان خواهند رفت تا سرنوشت خودشان را تعیین کنند، اما اِما و دکستر تصمیم میگیرند تا هر سال در روز ۱۵ جولای ( روز فارغ التحصیلی ) با یکدیگر قرار بگذارند و…
یک زن متاهل بعد از مدتی پی می برد که ازدواج اش بر وفق مرادش نیست، و باید در زندگی اش تغییر مسیر دهد. بعد از گرفتن طلاق، او تمام دنیا را می گردد تا خودش را پیدا کند.
فیلم داستان یک خواننده و ترانهسرای مشتاق به نام کیسی و یک تفنگدار دریایی به نام لوک را دنبال میکند که هر دو با وجود موانع بسیار عاشق یکدیگر میشوند...