داستان فیلم در مورد قاتل سریالی ای است که بعد از ۶۵ سال باز هم در شهر با ماسکی به صورت, شروع به سلاخی مردم میکند و شاید کلید پیدا کردن او، دختری دبیرستانی باشد که…
زمانی که یک مرد مرموز و همسرش مشاور املاکی را از لس آنجلس استخدام میکنند تا ویلایشان در مالیبو را بصورت مخفیانه به فروش برساند، پای کلاهبرداری، خیانت، قتل و انتقام به این ماجرا باز میشود…
فیلم بر اساس داستان های کوتاه مجموعه آثار “رابرت بوسول” ساخته شده است و هفت روایت در مورد فانتزی و واقعیت ، حافظه و تاریخ ، شادی و غم انسان را به تصویر میکشد.
سامانتا، یک عکاس آزاد است که برای اولین بار از زمان مرگ مادرش ، به کیپ کاد بازمی گردد. او که هرگز در زمستان به کیپ نرفته است، متوجه می شود که این یک تجربه کاملاً جدید نسبت به تابستان های دیگر است که در آنجا گذرانده است...
یک شاعر برای مراقبت از سربازان مجروح جنگ داخلی به واشنگتن نقل مکان می کند، اما پس از جنگ از عصر طلایی سرخورده می شود. او پس از سکته مغزی ، بهبود می یابد تا روزهای خود را در کامدن نیوجرسی بگذراند، جایی که به نوشتن شعرش را ادامه می دهد...
وقتی مادری مشکوک می شود که دخترش توسط موجودات انگلی آلوده شده است ، افرادی که بیشتر به او اعتماد داشتند او را به شکاف اعتیاد به مواد مخدر ، از بین بردن خود و فداکاری ویرانگر سوق می دهند...
آدرین شلی یک مادر جوان فداکار، زندگی او در مسیر درستی بود تا اینکه شوهرش او را مرده یافت. اندی اوستروی فیلمساز از آن زمان برای کشف حقیقت در مورد مرگ همسرش مبارزه کرده است....
اما باید اولین عشق خود تایلر را که اکنون یک ستاره مشهور پاپ است، متقاعد کند که با شرکت ضبط او قرارداد ببندد و در عین حال سعی کند جشن کریسمس شهر را نجات دهد...
زمانیکه یک یادگار گرانبها به سرقت میرود، ملکه مارگارت و پرنسس استیسی از فیونا، پسر عموی مارگارت کمک میگیرند تا با مردی از گذشته آن را بازپس بگیرند و ...