باند خلافکارانی که در یک شهر متروکه پنهان شده بودند، ناگهان خود را درگیر یک درگیری با یک ولگرد مرموز که بومرنگ پرتاب میکرد و یک مرد بیوه شدند که هر دو به این شهر ارواح آمده بودند.
ماری با نادیده گرفتن گروهی از هنرمندان خیابانی به نام کلاغها، اشتباه بزرگی مرتکب شد. او که در تنهایی و عذاب به سر میبرد، به سرعت پی برد که هنر این گروه با خون و وحشت عجین شده است.
یک فرمانده نظامی بیرحم، پس از ناکامی در خرید یک دختر سرخپوست، به قبیله او حمله کرده و همه را قتلعام میکند. دختر ربوده شده به همراه یک چوپان، برای انتقام از این جنایت هولناک، دست به مبارزه میزند.
ایتالیا، 1997. وقتی کلارا و ایرنه، دو دختر 17 ساله، همدیگر را ملاقات کردند، هیچ شباهتی به هم نداشتند اما به طرز شگفتانگیزی با هم کنار میآمدند. آنها برای گذراندن یک تابستان آزاد و دور از واقعیت ناخوشایندی که میخواستند فراموش کنند، با هم فرار کردند و به جزیرهای در سیسیل رفتند.
داستان از این قرار است که مدیرعامل یک شرکت بزرگ خودروسازی، کارگری را به خانهی روستاییاش دعوت میکند و به او میگوید که ارتقا یافته است. اما این ارتقا، تلهای است که مدیر برای کارگر پهن کرده است.
چارلی، جوان تنبلی که از سوی خانوادهاش بینصیب مانده است، به ایتالیا سفر میکند و در آنجا سر دزدها میافتد. سرنوشت او را به خانهی یک جوان عجیب و غریب به نام لِله میکشاند که خود را پادشاه بولونیا مینامد.
گروهی از وارثان در یک قلعه در اسکاتلند جمع میشوند تا وصیتنامهی یکی از اقوام ثروتمندشان، یک پزشک عجیب و غریب به نام سر رجی نلسون، را که ظاهراً بر اثر جذام مرده است، باز کنند؛ اما همه چیز آنطور که به نظر میرسد نیست.
این داستان، روایت زندگی کالیگولا است که پس از کشتن پدربزرگ خواندهی خود، قدرت را در امپراتوری روم به دست میگیرد و با فرو رفتن در اعمال انحرافی و جنونآمیز، امپراتوری را به سوی ویرانی میکشاند.
این یک مستند درباره داریو آرژنتو، فیلمساز ژانر وحشت و معمایی است. این مستند شامل یک مصاحبهی مفصل با آرژنتو میشود و آثار او را از سال 1969 تا 1985 پوشش میدهد.
یک مستند درباره فیلمهای داریو آرژنتو، کارگردان ایتالیایی ژانر وحشت. این مستند شامل کلیپهایی از بسیاری از فیلمهای او و مصاحبههایی با دوستان، بازیگران و همکارانش میشود.
در ظاهر، زنهای صومعه راهبههای معمولی هستند. با این حال، آنچه آنها در اوقات فراغت خود انجام میدهند، بسیار متفاوت از چیزی است که شما از یک راهبه انتظار دارید.
"آتور و برادرش در کودکی از هم جدا میشوند. سالها بعد، جادوگری شیطانصفت به پادشاهی دست مییابد. آتور و پرنسس جنا برای پس گرفتن پادشاهی و شکست دادن جادوگر، آماده نبرد میشوند."