یک کشتیگیر زیرزمینی که هویت واقعیاش را پنهان میکند، با محبوبیت زیادی روبرو میشود. او امیدوار است که این موفقیت بتواند رابطه او با پدرش را بهبود بخشد.
یک پروفسور باهوش سلول های بروس لی فقید را جمع آوری می کند و سه کلون کامل می سازد. کلون ها که برای استاد شدن آموزش دیده اند، برای متوقف کردن مجرمان و قاچاقچیان مبارزه می کنند...
مدیر جذاب ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ا به کارمند بیتجربهاش علاقهمند میشود. این دو به تدریج رابطهای را تجربه میکنند که حدود و حریمها را از بین میبرد و در نتیجه، هر دو از نظر عاطفی به یکدیگر وابسته میشوند.
داستان عاشقانهی مایک و دیوین با کشف رازی دردناک از گذشتهی دیوین به چالش کشیده میشود. آیا عشق آنها میتواند در برابر این آشفتگی مقاومت کند و به زندگی ادامه دهد؟
نگهبان انبار استل اجازه قمار غیرقانونی را برای رشوه می دهد. ورود مریل سرباز جدید موقعیت استل را تهدید می کند و از نادیده گرفتن فعالیت های غیرقانونی سود می برد.
جیک، نوکر جوانی، شیفتهی همسر کتکخوردهی اربابش میشود. او به فرار زن از چنگ شوهرِ ظالمش کمک میکند و اوضاع به هم میریزد و خونی و مالامال از خشونت میشود...
گلن، جوانی با انگیزه انتقام، با فریب دادن زنان خانواده، نقشه پیچیدهای را میچیند. اما سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد و او با اتفاقی غیرمنتظره روبرو میشود.
رایان ترورز به تازگی از زندانی در بانکوک تایلند آزاد شده است. او به جرم قتل به مدت پنج سال حبس کشیده است. پدر و مادر او یک مغازه ی عتیقه فروشی داشتند و منتظر آزادی پسرشان بودند. آن ها به علت عدم پرداخت پول حفاظت به خلافکاران محلی، در جریان یک انفجار به قتل رسیدند. شانس بد رایان به همینجا ختم نشده و او متوجه می شود که خواهرش، کیتی، به یک بیماری جدی مبتلا شده و نیازمند عمل جراحی است. او تنها یک شغل کم درآمد داشته و به همین دلیل مجبور می شود برای تامین هزینه های پزشکی خواهرش و گرفتن انتقام خون پدر و مادرش وارد مبارزات زیرزمینی محلی شده و...
جیمز رابرتسون یک نقاشی خریداری می کند که در آن چندین جادوگر در حال سوزانده شدن در آتش، به تصویر کشیده شده اند. یکی از این جادوگران شباهت ظاهری عجیب و غریبی به همسر جیمز، کریس، دارد. چندی بعد کریس ویژگی های شخصیتی جادوگری که در نقاشی به او شباهت داشت را پیدا می کند و با دو جادوگر دیگری که در جسم دو فرد دیگر حلول کرده اند همراه می شود. آن ها قصد دارند جیمز را به قتل برسانند؛ چرا که جیمز از نوادگان مردیست که مسئول سوزاندن این جادوگران بود...