زنی که روال آشپزی، نظافت و رعایت قوانین سختگیرانه قرنطینهای که با همسرش و یک پیشخدمت جوان مرموز در شبکهای وابسته به عشق شهوانی گرفتار میشود، مختل میشود.
لوسی و اینس همدیگر را دوست دارند و میخواهند بچهدار شوند، اما چیزی را از دست میدهند. پس از پنج بار تلاش در MAP، آنها برای امتحان نهایی به بلژیک می روند. بعدها یک تلاش دیوانه وار برای یافتن دانه شروع می شود...
یک تهیه کننده جوان رادیو برای نجات برنامه ، رئیس خود را که اخیراً جدا شده است، در قرارهای ملاقات زنده برای ملاقات با افراد جدید قرار می دهد. اما به طور تصادفی به یکی از متقاضیان علاقه مند می شود و باید تا کریسمس بین عقل و قلبش یکی را انتخاب کند...
راننده یک وانت بار، فرودگاه کاتماندو را به قصد سفری دو روزه، برای رساندن محمولهای به روستایی دورافتاده در دل کوهستان، ترک میکند. در جادهای مرتفع، مردی تنها، با کشیدن چمدان قرمز کوچکی، به سوی همان روستا، آهسته پیش میرود.
داستان فیلم دربارهٔ یک زن به نام پِنی است که برای شرکت در مسابقهٔ سیبزمینی شهرش به خانهٔ خود بازمیگردد. او از تفاوت بین جایزهٔ مردان و زنان در این مسابقه ناراضی است و تصمیم میگیرد این نابرابری را حل کند..
در یک کلوب در پاریس، ریتمهای تند تکنو همه را به وجد میآورند. مردم میرقصند، نوشیدنی میخورند و صحبت میکنند. فلیسی با سعید آشنا میشود و او را به خانهاش برای بعد از مهمانی میبرد. در مرز میان شب و روز، زندگیها و دیدگاههای متفاوتی با هم برخورد میکنند...
الیزابت و خوان فیلیپه حدود 40 سال سن دارند و 15 سال است که با هم قرار می گذارند. خوان فیلیپه احساس می کند که دارد پیر شده است و زمان بچه دار شدن و تشکیل خانواده فرا رسیده است، اما الیزابت می خواهد به موفقیت های حرفه ای خود ادامه دهد...
روثی یک هتل زیبا و تاریک را از مادرش به ارث برده است. او با دوستانش به هتل میرود تا آخر هفتهای شاد داشته باشند. اما زود متوجه میشوند که در این هتل چیزهای عجیب و وحشتناکی رخ میدهد. روثی نیز با گذشتهای تاریک و خشونتآمیز روبرو میشود که باعث شده است او قدرتهای فراطبیعی داشته باشد...
دختر جوانی به نام هدر به دلیل بروز بیماری خانوادگی، مجبور به زندگی محجوب و خودپرستانهای در حومهی شهر کوچکی میشود. اما هنگامی که او عاشق جانی، یک اسکیتباز جذاب و پردردسر میشود، این رابطه با روح و روان هدر درگیر میشود و هدر باید با حفظ این رابطه، با شکستن تابوهای خود، با حیوان درون خود کنترل پذیر باشد...
در خیابانهای تاریک و غمانگیز شهر Ybor، فلوریدا، سامی اسلیک، محقق خونآشام، با خود عهد می بندد که شهر را از شر ساکنان خونخوارش یکبار برای همیشه خلاص کند...
یک خانم رقصنده و یک جوان جلف به یکدیگر قول دادند که کارشان نمی تواند آنها را از هم جدا کند. اما هنگامی که شهوت و وسوسه در تصویر ظاهر می شود، آنها شروع به زیر سوال بردن عهد خود می کنند...
ممکن است دوستی هیزل و دیزی بر سر پسری به نام جیجی، که جیمی هم صدایش میزنند، به جدال کشیده شود. او مردِ خوشقیافهای از یک کشور دیگر است. اما قلبش را کدامشان به دست خواهد آورد؟...