کریس، سلینا و جی برای ساخت مستند جدیدشان درباره پدیدههای ماوراءالطبیعه، به خانهای متروکه در دل جنگل میروند. در آنجا، آنها با یک روح باستانی و خبیث روبرو میشوند.
جیمی لنگ، فیلمساز بیکار، پس از مواجهه با اخبار بد، دچار بحران شده و به میگساری پناه میبرد. او ادعا میکند که توسط فضاییها ربوده شده و اکنون با نگرانی از بازگشت آنها، از دوست خود استیگز کمک میخواهد تا برای یک جنگ احتمالی آماده شود.
در این داستان ترسناک که ریشه محبوبترین شخصیت کارتونی عصر جدید را روایت میکند، یک طرفدار افراطی «استیمبوت ویلی» دوستانش را به تله موشی کشنده میکشاند. در این تله، نیرویی شیطانی در کمین است تا پوست آنها را از تنشان جدا کند.
داستان در مورد یک زن جوانه که با اعتیاد به مواد مخدر دست و پنجه نرم میکنه و به طور ناگهانی شروع به دیدن یک موجود دورگه موش-انسان جهشیافته میکنه که وارد زندگیاش میشه. در همین حین، اطرافیانش یکی پس از دیگری از بین میرن.
چندین اینفلوئنسر مشهور شبکههای اجتماعی در یک مهمانی مجلل هالیوودی شرکت میکنند. اما این مهمانی به دام مرگباری برای آنها تبدیل میشود؛ زیرا آنها توسط یک خونآشام انتقامجو به اسارت گرفته میشوند.
"مکس، کارمند جوان یک فروشگاه صفحهفروشی، بهطور اتفاقی یک صفحه وینیل کمیاب پیدا میکند و به دنیای یک اجتماع (کمون) هیپی مربوط به دهه ۱۹۷۰ کشیده میشود. دعوتی به بازماندگان آن فرقه و فرزندان نامقدس آن، منجر به عواقب وخیمی برای مکس و دوستانش میشود."
در اردوی تفریحی که به مناسبت تولد بیست و یک سالگی کیت برپا شده بود، دوستانش با موجودی دورگه و هیولاوار به نام پیگلت مواجه میشوند. پیگلت که ترکیبی از انسان و خوک است، یکی از آنان را به شکل وحشیانهای به قتل میرساند. در ادامه، دوستان کیت از چگونگی به وجود آمدن پیگلت باخبر میشوند و کیت برای نجات جان خود باید با گذشتهاش روبرو شود و با این قاتل بیرحم مقابله کند.
عشق میان یک درونگرا و زنی با اعتماد به نفس شکوفا میشود، اما شیوع یک بیماری همهگیر مرموز که مبتلایان را با محیط ادغام میکند، رابطه آنها را تهدید کرده و این زوج را در یک کابوس تغییرشکلدهنده گرفتار میسازد.
"جیمز هوک"، پس از کشتن "جان دارلینگ" و از دست دادن دستش در مبارزه با "پیتر پن"، به دنبال انتقام از "لیلی"، دختر "پیتر" و "وندی"، است. این خشونت تا زمان ازدواج "هوک" با "وندی دارلینگ" ادامه پیدا میکند.
سفر جادهای یک عکاس زمانی رنگ تاریکی به خود میگیرد که با یک زوج بیپروا دوست میشود و این دوستی او را به گردابی کابوسوار از وحشت غیرقابل پیشبینی و نئو-نوآر میکشاند.
ناتسومی، مرگ عشقش را نمیتواند بپذیرد و تصمیم میگیرد برخلاف میل عموم که همزیستی با جسد را ناپسند میدانند، به طریقی، عشقش را زنده نگه دارد. کار او ابتدا شبیه خانهای عروسکی، البته در ابعاد واقعی، به نظر میرسد، اما.
چهار زن به دلیل یک اشتباه در رزرو، در یک مکان نامناسب و برای تماشاچیانی که از آنها استقبال نمیکنند، برنامه اجرا میکنند. اما زمانی که خونآشامها به آنها حمله میکنند، ورق برمیگردد و تماشاگران برای نجات خود به این زنان پناه میبرند.