اسپایکر یک قاتل سریالی با چشم ارغوانی است که قربانیان خود را با میخ های راه آهن می زند و اجساد را زیر ریل قطار دفن می کند. او از یک پناهگاه فرار می کند و به شهر کوچکی که سال ها قبل از آن وحشت زده بود باز می گردد...
یک زن و شوهر جوان و یک محکوم فراری که توسط یک انگل حریص اسپلینتر که قربانیان زنده خود را به میزبانان مرگبار تبدیل می کند، در یک پمپ بنزین مجزا به دام افتاده اند، باید راهی برای همکاری با یکدیگر برای زنده ماندن از این وحشت پیدا کنند...
دو برادر و خواهر به یک شهر جدید نقل مکان می کنند تا با گروه اشتباهی پر از خون آشام های تشنه به خون مخلوط شوند. تعامل آنها دختر را به سمت تبدیل شدن به یک نیمه خون آشام سوق می دهد...
پترونل هکسلی، جادوگری که به نام هاگ بلک هو مور نیز شناخته می شود، پس از قرن ها برمی خیزد و خشم خود را بر گروهی از جوانان بی حواس که به خانه او حمله کرده اند خالی می کند ...
چند مرد به دهکده ای دورافتاده می روند تا به یکی از دوستان خود در طلاقش کمک کنند.اما پس از رسیدن به دهکده متوجه می شوند همه زنان دهکده به ویروسی آلوده شده اند که آنها را تبدیل به موجوداتی مرد خوار کرده است….
دو خواهر پس از استفاده از قدرت خود برای مبارزه با نیروهای تاریکی، زندگی عادی خود را ادامه می دهند. با این حال، کشف اینکه پدر بیولوژیکی آنها ممکن است نمرده باشد، باعث سردرگمی این زوج می شود...
وقتی یک قاتل زنجیرهای نقابدار، یک اردوگاه اصلاح و تربیت دخترانه را وحشتزده میکند، نوجوانان مشکلدار باید به روشهای بد گذشتهشان برگردند تا بتوانند از این اردوگاه که به یک اتاق شکنجه تبدیل شده است، فرار کنند.