زن جوانی به دنبال یک پناهگاه در یک جای دورافتاده است، جایی که او برای مقابله با اسکیزوفرنی خواهرش و جلوگیری از دست دادن عقل خودش، دست به مبارزه می زند ...
هنگامی که یک مرد بیوه و پسر نوجوانش به یک زن جوان زیبا در مزرعه پناه می دهند ، وضعیت زندگی آنها از کمدی تاریخی به وحشت دیوانه کننده تبدیل می شود، وقتی متوجه می شوند که او آن چیزی نیست که می گوید...
یک زوج برای فرار از دیوانگی زندگی مدرن به یک باغ میوه استرالیایی که توسط بوتهزارهای طبیعی احاطه شده است، نقل مکان میکنند؛ اما توسط «ناظر» مرموز مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.
رد سونیا، ملقب به «شیطانزن شمشیر به دست»، برای بازپرداخت بدهی خونی خود به یک پادشاه شجاع، میپذیرد که ارتش محکوم به فنای او را به سمت مرگی حتمی در مقابل نیروهای مهاجم و طاعونزده دارک آنیسیا هدایت کند. دارک آنیسیا، خواهر خونی سونیا است که عقل خود را از دست داده است.
امیلی با کمک دوستانش به یک خانه دور افتاده نقل مکان میکند تا از برادرش که مبتلا به فلج مغزیست بهتر مراقبت کند. اما چیزی که آنها نمی دانند راز وحشتناکیست که از گذشته درون این خانه باقی مانده است...
یک خانوادهی بیگانه به وسیلهی ماشین کاروان خود سفری به بیابان را آغاز میکنند. اما آنها خیلی زود متوجه میشوند که این ماشین کاروان رازهای زیادی را در خود پنهان کرده و رفته رفته سعی میکند تا آنها را یکی پس از دیگری نابود کند و…
برت گومر مشکوک می شود که از کرم های غول پیکر در مرکز تحقیقاتی در کشور کانادا به عنوان سلاح استفاده می شود. او با وارد شدن به این جریان و آلوده شدن بدنش خود را بین مرگ و زندگی می بیند و سعی دارد تا پادزهری از زهر یکی از موجودات درست کند تا زندگی خودش را نجات دهد و...
در یک کالج، گروهی از دانشجویان به بررسی مرگهای مرموزی میپردازند که قربانیان آنها بلافاصله پس از قبول درخواست دوستی از یک دختر گم شده به نام مونا، جان خود را از دست میدهند.
رویای تشکیل خانواده برای زوجی جوان با هجوم پارانوئیا و موجودی شیطانی به کابوسی وحشتناک تبدیل میشود. آنها برای زنده ماندن در این نبرد نفسگیر تلاش میکنند.