به درخواست سردبیرش، اینگرید هافمن روزنامه نگار به خانه اجدادی خود باز می گردد که چند کودک در جنگلی مجاور ذبح شده اند. اگرچه روستاییان محلی جادوگر زمستان را مقصر می دانند، اما اینگرید و خانواده اش به دنبال افشای حقیقت هستند...
بیست و پنج سال پس از رویارویی با شر، مریدت خبرنگار دوباره در خطر است. دختر او و بازماندگان دیگر حملههای مرگبار، هدف فرقهای دست و پا چلفتی اما شیطانی قرار گرفتهاند...
شخصیت اصلی داستان و دوستانش برای فرار از پلیس، کیسهای پر از پول و جواهر را در یک عمارت متروکهی جنزده پنهان میکنند. هنگامی که او برای برداشتن کیسه بازمیگردد، یک روح او را مجبور به انجام یک بازی مرگ و زندگی میکند تا بتواند با کیسه فرار کند...
تاماهی و دوستانش در حال بازگشت از مدرسه بودند که شاهد سقوط شخصی از پشت بام آپارتمانی در نزدیکی بودند. آنها با عجله به ساختمان رفتند، اما دیدند که ساختمان خالی است...
یک کارآگاه در حال تعقیب یک مظنون به قتل کودک است . این مظنون دستگیر می شود ، اما به دلیل یک اشتباه اداری آزاد می شود .این کارآگاه مادر کودک مقتول را برای اجرای عدالتی که نظام حقوقی نمیتواند ارائه دهد، استخدام میکند...
دختران جوانی به نامهای آنجلا و کاترین پس از ناپدید شدن در جنگل، بعد از سه روز بدون هیچ خاطرهای از آنچه با آنها رخ داده بود، باز میگردند. پدر یکی از دختران، که تحت تأثیر وحشت و ناامیدی قرار گرفته است، به دنبال کریس مک نیل می گردد، تنها کسی که قبلاً شاهد چنین چیزی بوده است...
سارا برای رهایی از گذشتهی تاریکِ زندگی شهری، به پرستاریِ از راه دور روی میآورد. اما میفهمد که شیاطین درونیاش هم میتوانند همراهش باشند و آرامش را به کابوسی وحشتناک تبدیل کنند...
یک مادر پس از زایمان دچار افسردگی می شود. او علاوه بر این با غم از دست دادن عزیزان، شیاطین درونی و یک شکنجه گر نادیدنی نیز دست و پنجه نرم می کند. او برای زنده ماندن خود و نوزادش باید با این مشکلات مبارزه کند...
پلیس فیلیپین در حال تحقیق در مورد یک پرونده قتل عام فرقه ای و ادعای قربانی کردن کودکان است. آنها مظنون هستند که یک مامور سابق FBI ایالات متحده ممکن است در این پرونده دست داشته باشد...